هوووم یه نمایشنامه برای فعال سازی اینجا میزنم . امیدوارم ارزش ادامه دادن رو داشته باشه و اگرم نه که باز باید یه فکر دیگه بکنم تا اینجا فعال شه .
---------------------------
صدای ویزویز ممتد و خفنی در سرتاسر تالار پیچیده بود . تمام ملت غیور اسلی در تالار جمع شده بودند و سرگرم شلوغ بازی و حرف زدن و خنده و... بودند . تنها کسی که به نظر میرسید حوصله اینکارا رو ندارد وزیر مردمی ، دراکو بود .
او در حالی که یه گوشه دنج رو برای خودش انتخاب کرده بود . تمام برگه های مربوط به وزارت رو در دور خودش گذاشته بود و سرگرم جواب دادن به سوالات مردمی بود .
... دوربین یه لحظه روی نامه ها زوم میکنه ... نامه های اربده کش ، نامه های اعتراض آمیز ، نامه های تهدید آمیز ، آدرس سلمونی های خوب و....
- بچه ها منو نگاه کنید چه شکلی شدم .
ملت : ژوووهاهاها
- این که چیزی نیست الان اینجا رو ببین . منفجریوس !
بوووووووووووووووووووووووووووم!!!
ملت : یوووهاهاهاها
دراکو با خشم سرش رو از روی برگه ها بلند کرد و برای صدمین بار نعره زد :
- بسه دیگه ساکت شید من کار دارم . حال منو درک کنید من وزیرم !
چند لحظه ملت غیور اسلی به دراکو خیره شدند سپس وزوزهای خودشونو از سر گرفتند !
دراکو با خشم به فکر فرو رفت . چگونه میتونست این همه کار رو با آرامش انجام دهد . او مثلا وزیر مردمی بود . او باید نشون میداد که لیاقت دارد همینجور اسموت نشده باقی بموند . او... او.... ناگهان فکری به ذهن دراکو خطور کرد (
) چرا زودتر یادش نیفتاده بود . او باید میرفت به حموم اسلی . مطمئننا در اون وقت شب حموم خالیه خالی بود . پس میتونست با خیال راحت در اونجا به شکایات و اعتراضات رسیدگی کنه .
دراکو با خشم برگه هاش رو از روی میز جمع کرد و رو به ملت شنگول اسلی کرد و گفت :
- من میرم حموم !
ملت یه تریپ به کلاسورها و برگه های دراکو نگاه کردند که در دستش بود بعد به سر و وضع ژولیده دراکو که خشانت از آن میبارید سپس گفتند :
- اوکی صابون یادت نره ! ( برای شستشو !
)
چند لحظه بعد
دراکو داشت با خوشحالی به سمت حمام اسلی میرفت . هنوزم اندر کف مونده بود که چرا بعد از این همه مدت تازه یادش افتاده که کاراش رو میتونه توی حموم بدون هیچ مزاحمتی انجام بده .
حال درست به دمه در حموم رسیده بود . از سر و وضع در حموم مشخص بود که ملت اسلی مدت زیادیه که حموم نرفتن . چرا که همه جا خاک گرفته به نظر میرسید و تابلوی حمام نیز مدتها بود که روی زمین افتاده بود و حال یه لایه ضخیم خاک روی آن را پوشانده بود .
دراکو از این فکر که میتواند در حموم با خیال راحت به کاراش رسیدگی کند لبخند ملیحی زد و خواست وارد بشود که ناگهان صدای مشکوکی شنید .
دراکو
صدا بار دیگر شنیده شد . قطعا این صدا ، صدایی بی ناموسی بود .
دراکو با خودش : صدای بی ناموسی توی حیطه نظارتی من !
سپس در یک حرکت انتحاری گارد گرفت و در حموم رو با لگدی باز کرد . بلافاصله بخار از حموم به بیرون زد .
دراکو وارد شد و با دقت به اطرافش نگاه کرد . درون وان استخر مانند حموم پوشیده شده بود از آب و کف و در سرتاسر حموم حبابهایی دیده میشدند . هنوز صداهای مشکوک شنیده میشد . دراکو با خشم فریاد زد :
- کیستی بیا بیرون بایدچهرتو ببینم .
ناگهان کف ها به کنار رفتند و گیلدی در یک حالت نمایشی از زیر آب اومد بیرون .
دراکو
و قبل از اینکه گیلدی به سمت او برگردد و او رو ببیند از حموم به بیرون فرار کرد و در رو بست
یه ساعت بعد .
دراکو با ورق های وزارتش یه گوشه مخفی شده بود تا بلکه بالاخره گیلدی از حموم خارج شود ( توجه : صداها ادامه دارند ) . سرانجام در حموم باز شد و گیلدی در حالی که حوله ای رو به دور کمرش بسته بود . از حموم خارج شد و با لبخند مشکوکی از آنجا دور شد .
( نکته : این قسمت به صورت آسلامی ویرایش شده )
دراکو بعد از اینکه اطمینان کامل حاصل کرد که گیلدی به اندازه کافی از اونجا دور شده بالاخره وارد حموم شد .
چند لحظه بعد .
دراکو وان استخر مانند حموم رو از آب پر کرده بود و همراه با برگه های وزارتش در درون آن نشسته بود تا با خیالی آسوده به کارهای وزارت خونه رسیدگی کنه .
دراکو با خوشحالی یکی از برگه ها رو که در زیر یک نامه اربده کش در حال انفجار قرار داشت رو از کلاسورش دراورد تا به آن رسیدگی کند .
متن نامه :
- هوووی ویزی ! تو چرا موهات این شکلیه ؟ اصلا چرا این شکلی ؟ کی تو رو وزیر کرده ؟ فردا میام وزارتو تعطیل میکنم . مرتیکه بووووقی
......
دراکو به این قسمت نامه که رسید از خواندن باز ایستاد و گوشهاش رو تیز کرد ! باز صدای همهمه ای از دور شنیده میشد که داشتند به طرف حموم اسلی میامدند .....
دراکو
ادامه بدید ..................
----------------
امیدوارم این نمایشنامه شروع خوبی برای به جریان انداختن دوباره تاپیک باشه ! البته چون قهرمان نمایشنامه یه نفر بود من دیگه از دیالوگ کم استفاده کردم ولی شما میتونید این تاپیک رو کاملا ارزشی کنید