شب هنگام ،تالار عمومی هافل!
آتش در شومینه ترق و ترق میکرد و میسوخت و تمام اعضای هافل در روی مبل هایشان کز کرده بودند.
در حالی که همه ی اعضای هافل اشتراکی به صورت دو نفری یا سه نفری روی مب ها مینشستند ! روی مبل اوریک هیچ کس نمینشست به جز خودش...
اوریک چشم غره ای به اعضا میره و به طرف دنیس نعره میزنه : برو بگو اسپراوت بیاد کارش دارم ضعیفه
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
دنیس:
و به طرف اتاق خصوصی پروفسور اسپراوت از همه جا بیخبر رفت.
بعد از چند دقیقه دنیس که انگار خنده را در درونش کنترل میکرد همراه با پرفسور وارد تالار شدند.
پروفسور به طرف اوریک رفت و گفت : یک دفعه دیگه صدات رو بلند تو تالار
من بلند کنی خودت میدونی خودت!
لودو با شندن این حرف خواست به پروفسور بگه که تالار ماله همست ولی بورگین یکی خوابوند رو دهنش و ساکت شد!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
اوریک: خفه کار کن ، شکم گنده ی نره ماهی خیار دریایی
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
میخوام بگم که در راستای بی ناموسی بیش از حد اعضای هافل، لازم میبینم چند تا مبل سفارش بدی بندازی تنگ این تالار ، با این کار از آلودگی هوا مبنی بر فشار به معده اعضا هم کم میشه
پروفسور که از اینجور حرف زدن اوریک متعجب بود ، حیران برگشت و به طرف اتاقش حرکت کرد...
بعد از چند دقیقه
اوریک در حالی که خمیازه ای میکشید گفت: میخوابیم!
و به طرف خوابگاه مختلط تالار حرکت کرد .
بعد از اینکه چند دقیقه گذشت و اوریک به خوابگاه رفت تا بخوابد ، بچه ها شادی کنان از اینکه اوریک رفته به جنب و جوش پرداختند...
دنیس رو اریکا گفت:خوب حالا وقتشه ، اریکا ، بیا باید یاد بگیری و وقت زیادی هم نداری ، اگه شانس بیاری فقط دستت میشکنه!
اریکا در حالی که عرق از پیشونی اش سرازیر میشد بدون هیچ حرفی به کتابی که دنیس روی میز گذاشته بود نگاه کرد...
ارنی: به نظر من بهتره یک تاپیک به اسم " فنون رزمی مشنگی " بزنیم!
لودو:
بوریگن: بچه ها ، من استاد اوریک تو بادی بیلدینگ بودم ، این ( اریکا ) اگه بخواد یک دمبل دویست گرمی بزنه که میمیره!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
اریکا:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413a50bb0ac.gif)
دنیس : خوب بچه ها،مسخره بازی بسه ، بیا اریکا!
و صفحه ای را که از قبل انتخاب کرده بود باز کرد...
روی تیتر کتاب نوشته بود "
دوپینگ "
و دنیس ادامه داد: درسته که باید فنون رو هم یاد بگیری ولی نمیتونی تو سه چهار ساعت خودت رو به قدرت بدنی اوریک برسونی!
و یک سرنگ رو هم در آورد که توش ماده ای آبی رنگ قرار داشت...
اریکا:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d3f85e79a6.gif)
آقا اصلا اینکار ها به ما نیو مده... من نمیتونم،من از آمپول میترسم!
ملت:
ورونیکا در حالی که به طرف اریکا میرفت گفت: هیسسس ، اوریک بیدار میشه. اگه نمیخوای که لودو خودشو واسه دخترا لوس نکنه باید حتما باهاش دوئل کنی...
پس اریکا قبول کرد!
دنیس با هزار بدبختی وافسون بالاخره توانست اریکا رو یکجا نگه داره و بعد آمپول رو به بورگین داد! و دستش رو جلوی دهن اریکا گرفت!
اریکا که نفسش از درد بند اومده بود نمیتونست داد بزنه چون دست دنیس جلوی دهنش بود...
بعد از چند دقیقه بالاخره اریکا از دست طلسم ها راحت شد و وقتی ازبند در اومد احساس کرد که دو برابر قوی شده است...
و بعد زیر نظر همه ی اعضا مشغول تمرین حرکات رزمی شد و لی نمیدانست که اوریک که در طبقه بالا بود ، تمام حرکاتش را زیر نظر داره!
____________
متاسفم که ارزشی شد!
پست خوبي و خنده داري بود!
زياد صحبت نميكنم! نكات لازم رو در نقد هاي قبليت گفتم. (در ضمن شب هم هست و خوابم مياد و حوصله هم ندارم!
)
فقط بايد بگم كه نسبت به پست قبليت در همين تاپيك بهتر بود! اميدوارم سير صعودي رو طي كني! ![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52412ebb8020f.gif)
در ضمن يه مطلب رو لازم ديدم حتمآ ذكر كنم و اون هم اين كه قسمت آخر پستت به چند دليل اضافه بود: (منظور بعد از اين كه گفتي * روي جلد كتاب نوشته شده بود "دوپينگ" * هست!) يعني بهتر بود اين رو ميگفتي و پست رو تموم ميكردي.
يكي اين كه زياد جالب ننوشته بودي اون قسمت پستت رو!
دوم اين كه طولاني كرد پستت رو!
سوم و مهمتر از همه اين كه ميتونست يك ايده ي خيلي خوب براي نفر بعدي باشه...!!!
موفق باشي
لودو؛
------------
راستي يه جا اون آخرا به جاي ادوارد نوشتي لودو!