-شما چجوري خودتونو اينجا رسوندين ؟
-خب جریانش مفصله بعدا برات توضیح میدم ، الان به کجا رسیدین ؟ بقیه کجان؟ ! فکر می کردم بیشتر باشین
-بلا که هنوز از اومدن انها متعجب بود گفت : اره رودی ، سامی و ایگورم هستند که خب بهتر دیدم از هم جداشیم اینجوری زودتر به نتیجه میرسیم ...خب حالا دیگه بسه بهتر راهمون رو ادامه بدیم
بلا اینو گفت و به راهش ادامه داد ، بلیز و ارامینتا هم با حالت زار به راهشون ادامه دادند بارتی و سیلیسی هم دنبال انها به پیش رفتند
مسیر زیادی نرفته بودند اما با کمال تعجب بلا دوباره ایستاذه بود دیگه چیه بلا
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5241396101d97.gif)
باز چی شنیدی ؟
-هیـــــــــــس سریع پنهان شید بدوین هی با توام بلیز
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4a417c61a.gif)
بلا اینو گفت ، دست بلیز رو گرفت و پشت یکی از اون سنگ های قدیمی از نظر پنهان شدند.
-وای خیلی خسته شدم ، بهتر یکم استراحت کنیم
-من موافقم
ایگور اینو گفت و نشست
-هی یعنی چی پاشید ببینم ما اینجا نیومدیم پیک نیک که همین حالا پامیشد
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4a417c61a.gif)
-بس کن باب این بلا که نیست بزار یه نفس تازه کنیم بد میریم چقدر زندگی بدون بلا خوبه
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d8dd18b787.gif)
آخیـــــــــــــــــــــــــــش حالی میده ها ایول
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil45fd4d5eaa851.gif)
-بلا
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524138e49fdcf.gif)
این الان با من بود
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524135f27fa3a.gif)
اره ؟ :none
همه :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d3ffaaf009.gif)
بلا بدون اینکه چیزی بگوید با چشم های بزرگ و قرمزرنگش به بیلیز نگاه کرد و بعد بلند شد و با متانت کامل به سمت رودی حرکت کرد :bat:
-اهم ...اهم ...رودوووووووووووووووووولف
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d8a79335ec.gif)
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524139dea7dba.gif)
ای وای
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d85eec5871.gif)
....... ببرن که تو خوابم ول نمی کنی هیولای بی صفت
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413aa299175.gif)
سامی و ایگور هر دو وحشت زده به عقب می رفتند :no:
-با من بودی
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52494e2c0f1f3.gif)
-نه بابا کی با تو بود سامی عزیزم
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4c402897b.gif)
قربونت برم من با این هیولاهم ، بی .... تو خوابم ول نمی کنه
بلا :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4a417c61a.gif)
رودی اینو میگه و به خیال خودش بر میگرده تا چهره ی زیبای سامی رو ببینه اما در کمال خوشبختیش با چهرهی پاک و معصوم بلا روبه رو میشه ....
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5186251230fd2.gif)
رودی :
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524139159d745.gif)
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d8b736b066.gif)