بومب ! پیش گومپ ! شومپ !
فلور که از در فاصله گرفته بود با شنیدن این صدا ها با حالت احمقانه ای ایستاد. به سمت در آزمایشگاه شیمی برگشت.
- صدای چی بود؟
فلور با بی توجهی به راه خودش ادامه داد و از در فاصله گرفت. دوربین روی دررت و ثابت ماند. سپس ، با صدای مهیب بومب در آزامایشگاه باز شد و دود سبز رنگی بیرون زد..
فردا
راجر و آلفرد با هم در باره ی فرمول های مختلف صحبت میکردند. آنها نزدیک در ازمایشگاه شدند و ایستادند.
آلف: یعنی دزد اومده؟
راجر: آی کیو دزد اگه بیاد میره آزمایشگاه بزنه؟ نه! فکر میکنم یکی میخواد اذیتمون کنه !
آلف: یعنی کی؟
راجر شونه هاشو به نشانه ی نمیدونم بالا میندازه و وارد آزمایشگاه میشه. آلف منتظر اون میمونه ، ولی راجر بعد از چند ثانیه با سرفه از در آزمایشگاه خارج میشه.
-
آلف: چی شده؟
راجو: مگه دست به اونی که این کارو کرده نرسه! تمام بالون حجمی ها، تمام حشرات، تمام کتاب های فیزیک، افتاده رو زمین و باعث شده که هرچی آزمایش و محلول داشتیم با اسید قاطی بشه و بومم !
آلف:
و سپس ، راجر و آلف تصمیم میگیرند تمام افراد رو دم در آزمایشگاه علمی جمع کنند ! راجر یک چوب کف دستش گرفته و از جلوی تمام افراد رد میشه !
ققی: امم ، من یه چیزی اجازه هست که بگم؟
راجر: نچ!
ققی: میخواستم بگم آخه ما که هیچ وقت اجازه نداریم وارد اینجا بشیم چطوری میتونیم این کارو بکنیم؟
راجر: هااااان ! فکر میکنم فهمیدم کار کی بوده! ققی، تو همیشه خراب کاری میکنی! بگو ببینم، چرا این کارو کردی؟ تو باعث شدی همه ی محلول ها خراب بشن !
ققی: ای باب! من که اصن دست ندارم که بتونم اونا رو بندازم! راجر ولمون کنا !
راجر دوباره به قدم زدن ادامه میده.
- آهان! تو سرژ! تو هم همیشه دردسر درست میکنی! چطوره که خودت رو لو بدی؟
سرژ: مردیکه برو به خودت تهمت بزن!
فنگ: آقا جان مگه سرژ بیکاره که بیاد تو آزمایشگاه؟
راجر به سمت فنگ برمیگرده و فنگ بلافاصله اضافه میکنه :
-من نبودم! من کنکور دارم ، دارم درس میخونم !!
راجر : پس کی بوده؟ نکنه از دخترا بوده !
فلور با خونسردی تمام به راجر چشم غره میره :
- دردسر ها همیشه ماله پسراس!
راجو: سراف ، تو اینکارو نکردی؟
سرافینا:
راجر: خب نه ، معلومه که کار تو نیست!!
صدای تقی شنیده میشه و راجر به سرعت به سمت صدا برمیگرده.
- آهان ! فهمیدم! فلور.. تو آخرین نفری بودی که دیروز آزمایشگاه رو ترک کردی !
فلور : خب؟
- یعنی اینکه ..
-میخوای تهمت بزنی؟
دختر ها یک قدم به راجر نزدیک تر میشن و راجر میگه :
- نه ! من فقظ میگم ، تو کسی رو ندیدی که کمین کرده باشه برای خرابکاری ؟... از پسرا؟
فلور با خونسردی :نچ!
و راجر به سمت سایر پسرها برمیگرده .
مدتی بعد ،
-من نمیدونم چرا اینقدر خارش گرفتم !
ققی درحالی که داره با نوکس پشت آلف رو میخارونه ، با حرکت سر حرف اون رو تایید میکنه.
راجو: احتمالا ماله همون حشراته !
-منم حالم داره به هم میخوره !
نوربرتا این حرف رو زد و بلافاصله به سمت دستشویی دوید.
لونا : به نظرم باید همه ی حشرات رو از بین ببریم ! باید همه جا رو تمیز کنیم و خودمون رو قرنطینه کنیم ! بیاید شروع کنیم .. یکی بره یه دارویی درست کنه و ما دخترا هم نظافت رو شروع میکنیم !
راجر: حالا یه چیز دیه رو خراب نکنید !!