هری دوان دوان به سمتِ در خروجی حزبیسا میره و ناگهان مثل مسجمه سر جا وایمیسته!
ققی: چی شد پس؟...برو دیگه!
هری: من نتوانست رفت!
سرژ: دیدی گفتم این یادش میاد خاطرات شیرینش تو خوابگاهِ مدیرانو!...علاقه ها و دلبستگی هاشو!
ققی: دیگه چیاشو؟
سرژ: شب بیداریهاشو!
ققی: هری حالا که هنوز نرفتی شب های خوابگاه مدیران رو برامون تعریف کن ببینم!
هری: من تعریف کرد برای شما شب های خوابگاهِ مدیران رو...فقط شما باید چند قطره روغن به من زد تا من توانست حرکت کرد!...من اینجا مجسمه شده ام!...لطفاً به من چند قطره روغن داد!
سرژ دوان دوان به سمت هری میره و چند قطره از روغن هایی که از ریشای کثیفش داشت میچکید رو به هری تزریق میکنه!
سرژ: اینم روغن مخصوص!
هری: روغن مخصوص چه بود خوشمزه و خوشنام!
هری دست و پاشو تکون میده تا از حرکتِ راحتِ دست و پاهاش مطمئن بشه...
سپس هر سه نفر به سمت مرکز حزبیسا میرن، عبایی پهن میکنن و روش میشینن تا به داستانِ شب های خوابگاهِ مدیران گوش بدن!
هری: داستان از اونجا شروع شد که خوابگاهِ مدیران داشت ساخته میشد!...یعنی اِن سالِ قبل!
-فلش بک-
-اِن سال قبل!-
عده ای عمله بنا دارن فرقون های جادویی رو از این طرف به اون طرف میبرن تا سنگ های آتشفشانیِ مخصوص رو برای بنا کردن خوابگاه مدیران جا به جا کنن!!
در طرفِ دیگه ی صحنه هری پاتر و مملی و امپراطور تاریکی و گیلیدی و آلبوس دامبلدور(!) و گریندل والد(!) دور هم جمع شدن تا در مورد نقشه ی ساختِ خوابگاه مدیران با هم به توافق برسن!
هری: هر مدیر بر اساس دسترسی هایی که داره و سهمی که از سایت داره باید اتاقی با همون متراژ رو برای خودش داشته باشه!
مملی: من باید از همه بیشتر داشته باشم...اگر نداشته باشم کل سهمم از سایت رو به یه غریبه میفروشم...همه رو هم حذف شناسه میکنم!
گیلیدی: برای تزئیناتِ اتاقِ من تا میتونین از سوراخ استفاده کنین!
امپراطورِ تاریکی: ژوپسا ژوپسا!!
آلبوس: من و گریندی یه اتاق برامون بسه...یه تخت خوابِ دو نفره هم برامون در نظر بگیرین!
گریندل والد: درست میگه!
----------------------------------------------------------------------------
من با تمام حرفات موافق نیستم سرژ...با این موافقم که بریم حذب از سوژه هایی که اینجا داریم استفاده بکنیم اونجا ادامشون بدیم پست خوب بزنیم ولی با اینکه فعالیت تو تالار ریون رو کم کنیم موافق نیستم اینجا راحتیم کسی هم بهمون گیر نمیده هر چی میخوایم در مورد بقیه مینویسیم زیاد مشکلی نداریم ولی اونجا دیگه همه بهمون گیر میدن!
در ضمن من قضیه رو عوض کردمش و رفتم تو فازِ شروعِ ساخت خوابگاه مدیران که به قولی اون قضیه هم تموم بشه!...آخرشم خون کوئیرل رو میریزیم خیالِ هممون راحت میشه!
(البته نقشه ها رو که نباید لو بدیم...اهم!)
بعدشم اینکه سرژ جون فکر کردی فقط خودت بلدی بنویسی؟
...بچه های ریون میخورنت عزیزم باید باهاشون بنویسی و ادامه بدی تا دوباره به دوران اوج و اینا برگردی و اینا!(منظورمو خودت فهمیدی ولی بگم که منظورم اینه: بیا تا دوباره تلاش کنیم به دوران اوج بازگردیم و غرورها را بگذاریم کنار!...بزنیم تو کارِ رنک بهترین نویسنده ی ایفای نقشِ دو ماه بعدی!
)
با تشکر از ناظر که این قسمتِ غیر رولِ پست منو پاک نمیکنه!
...مرسی!
حالا مثلا پاک کنیم چی می شه؟تو بعد صدسال مدیریت آداب معاشرت یاد نگرفتی؟رول رو ادامه بدین دیگه قشنگ بود
[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro