فلور:باید بریم خواهرمو نجات بدیم
ملت در حالی که دست و پا میزدن با تکون دادن سرشون قبول میکنن و فلور اونها رو یکی پس دیگری و دیگری پس از اون یکی دیگری و اون یکی...(ملت خواننده:
نویسنده:
)در میاره.
فلور در حالی که به ملتی که سرتاپا خیس هستن نگاه میکرده:خوب بریم دیگه.
تره ور:کجا بریم مگه الکیه!!!باید جلسه تشکیل بدیم , نقشه بکشیم , نقشه تصویب بشه , بودجه تعیین بشه , بودجه رو مدیریت بفرسته , بودجه رو ناظرا بخورن , دوباره درخواست بودجه بدیم..........
فلور: ماماااااااااااااااااااان
ترو ور:
ساعت 1:57 بامداد-جلسه فوری و فوق سری ملت ریونیملت متفکرانه به یکدیگر چشم دوخته اند و سکوت خفنی برقرار بوده که ناگهان فلور سکوت میشکنه.
فلور:من ...
ملت:حواست کجان بره چی سکوت میشکنی بوقی.
فلور در حالی که مدتی بدین وضع بوده
به حالت عادی برمیگرده و ادامه میده:من میگم باید هرچه زودتر یه کاری بکنیم.جون خواهرم در خطره.
آلفرد در حالی که بسیار جدی به نظر میرسه:اینجوری نمیشه
فلور:آره اینجوری نمیشه باید هرچه زود تر دست بکار بشیم.
آلفرد:چی میگی من چیکار خواهرت دارم.من میگم اینجوری نمیشه که ما استخر داشته باشیم ولی شنا بلد نباشیم
فلور:پس خواهر من چی میشه؟؟
چو:ببین فلور ما گریفی نیستیم که شجاعتو اینا داشته باشیم ما فقط باهوشیم.ما هیچ وقت موفق نمیشم.کاری از دست ما بر نمیاد.تازه اصلا نویسنده هم مال این ارزشی بازیا نیست..شنا رو بچسب
فلور برای مدتی غرق در تفکر بوده.
تو ذهن فلورسلول های مغز ذهن فلور:قلپ...قلپ.....کمک....
(شفاف سازی:متاسفانه سلول های مغز غرق در تفکر هستن و کمک میخوان)
اندکی بعد-درون جلسهملت همچنان به فلور چشم دوختن که فلور به حرف میاد:ما باید معلم شنا استخدام کنیم
ملت:موافقم!!!
دفتر وزیر سحر و جادو پشت-درای بستهگابر خیلی معصومانه مشغول بلعیدن شونصد گونه غذایی است که وزیر سفارش داده
وزیر:میدونستید خیلی جالبه که ما به هم علاقه داریم
گابر در حالی که سعی می کنه 20 غذا رو همزمان در دهنش جا بده:آره خیلی جالبه
وزیر:راستی من شنا بلدما میخواید بریم استخر تالارتون تا به شما هم یاد بدم؟؟
گابر:باشه بریم
توی ذهن گابر:استخر دوست داری , بذار تو استخر یه فیلمی بگیرم ازت با موبایل بعدش اخاذی و اینااااااا
--------------------
ملت ببخشید اگه ضایع بود
ویرایش شده توسط آنتونی گلدشتاین در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۲ ۲۱:۱۷:۰۵