روز بعد هیچ ریونی نبود که شبش با آسودگی خوابیده باشه!
از اون طرف بلا هی به وسایل گابر میرفت ، از سمت دیگه بارتی کتابای نجوم آلفرد رو بر میداشت و هی اذیتش می کرد.
در چند روز آینده همین وضع ادامه داشت تا اینکه سرانجام مری که کفری شده بود همه ی اعضا رو در جایی دور از اسلایترینیا ، در کنار دریاچه جمع کرد و مجلسی تشکیل داد.
مری همین طور که قدم زنان از این سو به آن سو میرفت گفت: باید یه فکری به حال خودمون بکنیم. اگه این طوری پیش بره من دیگه نمیتونم تو تالار دووم بیارم. از اون طرفم تا میایم دهنمونو باز کنیم و از خودمون دفاع کنیم بارتی اون وسیله ی مسخرشو بیرون میاره و شروع به تهدید کردن میکنه!
گابر که دست کمی از مری نداشت و صورتش از عصبانیت سرخ شده بود گفت: آخه چی کار باید بکنیم؟ راه بیفتیم بریم پیش دامبلدور و بگیم از وضع ناراضی هستیم؟ اونوقت در مورد ما و تالارمون چه فکری میکنه؟ آخه اونکه نمیدونه اسلایترینیا چی کار می کنن!!
لونا که چهره اش عبوس و خشمگین بود گفت: دیروز بلا گردنبد هندونه ایم و گوشواره تربچه ایم رو شکست! خیلی دوسشون داشتم ...
به دنبال لونا همه ی ریونیا شروع کردن به داد و هوار و شکایت از اسلایترینیا!
مری شروع به صحبت کرد اما از بس صداهای اطرافش بلندتر بود سرانجام فریاد:
- منم خودم این موضوعو میدونم. فقط شما که نیستین منم نمی دونین چه حالی میشم وقتی میبینم نارسیس میاد خونه شکلاتیمو میخوره. اما الان نباید به فکر این موضوع باشیم! باید به فکر راه چاره باشیم. حالا همه بشینین فکر کنین!
نیم ساعت گذشت و هر از گاهی یکی از اونا یه پیشنهاد میداد. اما بعد از بررسی اون از جنبه های مختلف می فهمیدن بسی چرت است. تا اینکه سرانجام فکری به ذهن لیلی خطور کرد ...
- به نظرم اول از همه باید کاری کنیم که اسلایترینیا نتونن این قدر اذیتمون کنن و بعد به فکر بیرون کردن اونا باشیم!
ناگهان جرقه ای در ذهن آرنولد درخشید و گفت: باید اون وسیله هه رو از دسترس اونا خارج کنیم!
- چی؟
- باید اون دستگاهه رو یه جوری از چنگ اسلی ها در بیاریم ... اممم ... باید قایمکی اونو ورداریم ، وقتی که بارتی خوابه میتونیم اینکارو کنیم!
- درسته بارتی وقتی خوابه بکشیشم خوابش نمیبره!
- اوهوم حالا کی این کارو انجام میده؟
همه به یکدیگر نگاه کردند و سرانجام آلفرد گفت: من این کارو میکنم ... همین امشب میرم سراغش و وسیله رو کش میرم ...
)))((()))((()))((()))((()))((()))((()))
خیلی سوژه آسونه و راحت میشه ادامش داد ... در هنگام خواب میخواین اون وسیله رو از چنگ بارتی در بیارین. حالا اگه میخواین طولانی بشه میتونین بی نتیجه بذارین این کارو!
پیلیز بپستین ، فکر کنم تالار ما کمترین فعالیت رو در رول داره ، بیاین رونقش بدیم دیه ...