پست دوم:توضیح:من پست پایان این سوژه رو برای جلوگیری از خاک خوردن تاپیک میزنم،ولی خواهشا ملت اسلیترینی دقت کنن که در این تاپیک سوژه های خیلی ساده ای باید داده بشه که بشه تو دو پست تمومش کرد.سوژه هایی رو که احتیاج به باز شدن و طول و تفصیل دارن بذارین برای تاپیکای دیگه.
________________________________
لرد کاغذ بزرگی را روی میز پهن کرد و سرگرم کشیدن نقشه شد.
-خب...اونا میان اینجا...من سه تا مرگخوارو این گوشه میذارم که غافلگیرشون کنن...و خودمم از بالای پله ها بلا رو پرت میکنم رو سرشون...عالی شد!
چند ضربه به در خورد و بارتی وارد اتاق شد.تعظیم کوتاهی کرد و تکه کاغذی را که در دست داشت بطرف لرد گرفت.
-ارباب این نامه رو همین الان یه جغد آورد،که البته جغده الان تو دیگ آنی مونی داره میجوشه.آنی مونی برای حفظ سلامتی شما اصرار داشت نامه رو هم بجوشونه ولی...
لرد با بی حوصلگی نامه را گرفت و باز کرد.
خدمت جناب اسمشو نبر
فکر نکنی ما ازت ترسیدیم که اسمتو نمیبریم....فقط...فقط...اممم...املای اسمتو بلد نیستیم.خب...بگذریم.شلنگ متحرکت دست ماست.اگه میخوای نجاتش بدی باید جام رو با دستهای خودت تقدیم ما کنی وگرنه مار خوش آب و رنگت چی دیده از چشم خودش دیده.به محض تمام شدن نامه، ایوان روزیه در کنار در پدیدار شد.با وجود باز بودن در چند ضربه به در زد و با کسب اجازه از لرد وارد اتاق شد.
-ارباب روونا به هوش اومده.حالش خوبه.ضمنا سوروس گفت بهتون اطلاع بدم که نجینی رو برای گردش شبانه به جنگل برده.یه ساعت دیگه برمیگردن.
لرد با تعجب پرسید:
-نجینی؟؟؟ولی نجینی که اینجا نیست.مگه محفلیا نجینی رو ندزدیده بودن؟
ایوان سری به نشانه تکذیب تکان داد.
-نه ارباب.نجینی تو اتاق خودش بود.خودم شامشو بردم.ولی...راستش یه چیزی گم شده...
محفل ققنوس:ریموس با عصبانیت به شیء روی میز اشاره کرد.
-کینگزلی تو میتونی دقیقا برای من توضیح بدی که چطور یه شلنگ باغبونی رو از یه مار شونصد متری تشخیص ندادی؟تازه ادعا کردی دستتو گاز گرفته!شما آبرویی برای ما نذاشتین.وقتی مرگخوارا متوجه قضیه بشن....اوه....
کینگزلی با شرمندگی سرش را پایین انداخت.
-اتاق تاریک بود...منم از مار...خب...میترسم.میخواستم بقیه کمکم کنن.اصلا...نمیدونم...خب من احساس کردم گازم گرفت.یا...شاید قصد داشت گاز بگیره...
نگاههای خشمگین و تاسف بار محفلیها به کینگزلی درست همزمان بود با صدای قهقهه شاد و مغرورانه مرگخواران و لرد سیاه که جام و نجینی را در دست گرفته بود...
پایان