سوژهای نوین!
- این سر درد ِ لعنتی!
شنیدن چنین حرفی از دهان هلگای محجوب با آن منش ِ خانمانه، به قدری غریب بود که مروپ ِ بیاعتنا، لحظهای سرش را از روی کتاب «طلسمهای باستانی ِ عهد عتیق» بلند کند و پوزخندی بزند:
- میخوای بهمون بگی نوادهی اصیل و همنام ِ هلگا هافلپاف ِ مقتدر، نمیتونه در برابر یه سردرد کوچولو مقاومت کنه؟ سختکوشی عزیزم. سختکوشی!
هلگا همانطور که از عرض خوابگاه رد میشد، غرغرکنان گفت:
- دهنتو ببند مروپی. حداقل من همنام یه ساحرهی خوشنامم. ارنی کجاست؟ میخواست در مورد یه چیزی باهام حرف بزنه.
مروپی شانهای بالا انداخت و رز که به پشت روی تختش ولو شده بود و داشت تکالیف آخرین جلسهی گیاهشناسیش را مرور میکرد گفت:
- ارنی رو نمیدونم ولی بیدل و آنتیوس یه گوشه نشستن دارن شعر و ترانه و میسرایند!
با چنان لحن خندهداری اینها را گفت که هلگا علیرغم سردرد دیوانهکنندهش، خندید. هرچند این خنده هم نتوانست بر نگرانیش غلبه کند. صبح موقع رفتن به کلاس ماگلشناسی، ارنی جلویش را گرفته بود. با حالتی عجیب از او خواست که با هم صحبت کنند. گفت سردرد هلگا، یک سردرد طبیعی نیست. هلگا خندیده بود:
- معلومه که نیست. دو هفتهست این سردرد لعنتی دست از سرم برنداشته.
ارنی با اضطراب انگشتانش را در هم گره کرده و نگاهی هراسان به پشت هلگا که در ِ ورودی خوابگاه بود، انداخت:
- نه هلگا. نباید بذاری از این جلوتر بره.
هلگا که دیرش شده بود و از حرفهای ارنی هم چیزی در نمیاورد، تمام سعیش را کرد که مثل همیشه آدابدان و مؤدب باشد:
- حقیقتش ارنی، من کلاسم دیر شده. چطوری بعد از ظهر در مورد این جریان با هم صحبت کنیم؟
لبخندی زده و با عجله دور شده بود. از آن موقع دیگر اثری از آثار ارنی به چشم نمیخورد. نه تنها کلاس ماگلشناسی، که دفاع در برابر جادوی سیاه و ریاضیات جادویی را هم نیامده بود. هلگا، کم کم شروع کرده بود به نگران شدن.
زیر لب زمزمه کرد:
- ارنی. کجایی آخه پسر؟
که همین لحظه حمله شروع شد. هلگا فریادی کشید و روی کف خوابگاه افتاد.گویی سرش داشت از میان شکافته میشد. از شدت درد پیچ و تاب خورد...
بر خلاف ِ جسد ِ سرد ارنی که بیحرکت بود.. جایی...!
______________________________________
سوژه جدیه. جنایی معمایی و اینا. بعد فکر کردم برای روند داستانیمون بهتره که ما فقط همنام شخصیتهای اصلی باشیم توی تالار. ینی مثلاً پدر و مادر من که از خاندان گانت هستن، به افتخار مادر لرد سیاه، اسمم رو گذاشتن مروپی. یا هلگا، از نسل هافلپافه و الخ!