اسنیپ تمام عصر را در کتابخانه هاگوارتز صرف پیدا کردن اطلاعاتی در مورد گیاه پونه و خاستگاه آن بود، اما هرچه بیشتر می گشت کمتر نتیجه می گرفت.
- یعنی چه؟!! تا بحال پیش نیومده بود من نتونم جواب سوالی رو از اینجا بدست نیارم؟!:proctor:
با این فکر کتاب نم دار قطور را محکم بست و کتاب دیگری را جلو کشید و با ناراحتی شروع به ورق زدن آن کرد.
- نکنه این کف ساز منو دست انداخته باشه! اگه اینجور باشه یک بلایی سرش میارم که تا عمر داره یادش نره!
.
.
.
اسنیپ خسته و وامانده در حالیکه چشمانش قرمز شده بود و سرش به شدت تیر می کشید از جایش بلند شد و با عصبانیت ردایش را از پشت صندلیش برداشت.
- احمق مسخره... منو دست میندازی... پونه، هان!
اسنیپ که دیگر باورش شده بود، روزیه سرکارش گذاشته بود به سمت در خروجی به راه افتاد تا هرچه زودتر خودش را به اتاق کار ایوان برساند و حسابی خدمتش برسد که در آستانه در با کسی که اصلا انتظارش را نداشت رو به رو شد.
- پروفسور اسپروت!
- آه ... شب بخیر پروفسور اسنیپ.
اسنیپ لحظه ای مکث کرد و با خودش فکر کرد:
- ضرری نداره یه سوال هم از اسپروت بپرسم، هرچی باشه اون توی گیاهشناسی استاده! اگه ندونه مطمئن میشم که چنین گیاهی وجود نداره.
پس با سرفه ای کوتاه توجه پروفسور اسپروت رو به خودش جلب کرد و گفت:
- می بخشید پروفسور، من سوالی در مورد یک گیاه دارم... ام... شما تا به حال اسمی از گیاه پونه شنیدید؟!
- پونه... اوه بله... یک گیاه بسیار معطر و پر فایده.
- پس ... پس شما اون گیاه رو می شناسید! آخه من کتابی در مورد اون پیدا نکردم؟!
- تعجبی نداره این گیاه هنوز اونحور که باید در جامعه ما جا نیوفتاده بنابراین کتاب های کمی به زبان ما وجود داره اما... یک کتاب وجود داره که می تونید اطلاعات لازم رو توی اون پیدا کنید. اسم کتاب هم هزاران گیاه خاورمیانه ایه... اه راستی فکر کنم این کتاب توسط آقای لانگ باتوم برای کل تعطیلات به امانت گرفته شده باشه.
- پیش لانگ باتومه
... چاره ای نیست تا من اون کتاب رو از آقای لانگ باتوم بگیرم ممکنه کمی اطلاعات در مورد این گیاه به من بدید مثلا چه شکلیه و کجا میشه پیداش کرد؟
- همونطور که گفتم توی کشور های خاورمیانه این گیاه بسیار محبوبه و ازش خیلی استفاده ها می کنند توی کشورهایی مثل ایران زیاد میشه پیداش کرد و.....
ساعتی بعداسنیپ کاغذی را که اسپیروت در آن اطلاعات مورد نیازش را نوشته بود را در جیبش گذاشت و با خوشحالی گفت:
- پس این گیاه واقعا وجود داره...خوبه، حوبه... همین امشب میرم از دامبلدور مرخصی میگرم! پس پیش به سوی آزادی!
دفتر کار لرد سیاه:راستشو بهم بگو بلا!... پونه کیه و کجا می تونم این معشوقه اسنیپ رو پیدا کنم!