- جـــــــــونم؟ میخواین بریم تو اتاق؟
- اتاق چیه بوقی؟ تو برگشتی؟
- پــــه نه پــــه، من لونام که تبدیل به ارگ شدم.
- لونا کو؟
- لونا؟ لــــــــــــــــــــــــــونــــــــــــــــــــــــــا؟
لــــــــــونــــا؟- زور نزدین، تو مسیر بین جزایر و این جا من و لونا از کنار هم رد شدیم! اتفاق لباسم تنش نبود ولی چون سرعت آپارات بالا بود نتونستم یه فیضی ببرم
لینی با عجله به سمت منو رفت و آن را برداشت و به قسمت هیستوری رفت!
- بچه ها مث که جابه جایی هم کار میکنه.
- خوب حالا چی کار کنیم؟ نوبتی بریم بلاک؟
- نه، باید یکیو پیدا کنیم که جاش با لونا عوض بشه.
- کی مثلا؟
- رو من اصلا حساب نکنید ها! اونور که بودم همه سیاه پوست بودن التماس میکردم لباساشونو درنیارن
در همین حین که ملت از گوشه چشم به هم نگاه میکردن تا کسی را برای بلاک شدن انتخاب کنند در تالار باز شد و مرد تپل مپلی با موی بور و نیش باز وارد شد!
- سلام بچه ها، خوبین؟
- شما؟
- من دوست جدیدتون لودو بگمن هستم ... از اینت به بعد تو تالار شما خواهم بود. میتونید افتخار کنید
چیه؟ چیزی شده؟ یه حسی به من میگه این نگاه شما مشکوکه ... باید از این نگاه بترسم ... میخواین من برم بعدا بیام؟
میخواین برگردم هافل؟ مثل این که بی موقع مزاحم شدم. خداحافظ
ملت راون:
لینی:
لودو کوله بارش را که تازه روی زمین گذاشته بود را برداشت و کول کرد و شروع به دویدن کرد.
لینی که دید سوژه در حال فرار است با عجله فریاد زد: صبر کن لودو، برگرد این جا!
لودو با شک و تردید ایستاد و برگشت به سمت لینی.
لینی با استیل
به لودو خیره شده بود و منو را رو به او گرفته بود.
- کجا میخوای بری؟ تازه اومده بودب، خیلی هم به موقع اومدی
لینی این را گفت و دکمه منو را فشار داد و بلافاصله لونا به جای او ظاهر شد.
- لونا این چه وعضیه(!)؟
- دم آدمخوارای بلاک گرم ... لباساشو اون جا نگه داشتن