[spoiler=آنچه گذشت]بچه های ریونکلا بعد از اینکه لونا یه شی چوبی رو که به شکل سر مار بود از تالار اسلایترین کش رفت(!) به برنامه ی کش رفتن علاقه مند میشن و تصمیم میگیرن گروهی با هم مسابقه بدن.
پروفسور فلیت ویک وقتی چشمش به سرمار چوبی افتاد گفت که توی دردسر بزرگی افتادن علاوه بر این که کسی به حرفش توجه نکرد بعد از اون هم دیگه دیده نشد!
لینی و لونا به شکل جینی و نویل در میان و به تالار گریفیندوری ها می رن، یویوی جیمز و ریش مصنوعی دامبلدور رو کش می رن و بعد از این که خرابکاری می کنن _گریفیها از حضورشون باخبر میشن_ توسط فلور نجات پیدا می کنن.
زنوف و لودو به تالار هافلپافیها می رن یه فنجون طلایی کش می رن ولی ریتا که سوسک بوده از حضورشون باخبر میشه و گیرشون می ندازه که البته بعد از اینکه لودو هافلی میشه آندرومیدا زنوف رو نجات می ده.
در اینجا هافلیها هم تصمیم می گیرن بیان تالار ریونکلا دزدی! و درست در همین زمان توی دخمه ها ماری و ارگ توی تالار اسلایترین در جستجوی اشیاء به درد بخور هستن.[/spoiler]
- ریش مرلین! این دختره چرا به هوش نمیاد؟
- ینی چه جور طلسم کوفتی ای روش اجرا کردن که این شکلی شده؟!
- هی وای من! داره شبیه کریچر میشه!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413799807e4.gif)
لونا، لینی و فلور بالای سر تقریبا جسد آندرو نشسته بودن و با هم به تغییرات عجیبی که داشت روی آندرو رخ می داد نگاه می کردن. تو دو ساعت گذشته که از اومدن زنوف و آندرو میگذشت هر جور ضد طلسمی رو اجرا کرده بود که نه تنها تاثیری نداشت باعث شده بود سه تا زیگیل هم روی دماغش ظاهر بشه!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
زنوف هم چون به خاطر هیجان زیاد به کلیه هاش فشار اومده بود این دو ساعت رو توی مرلینگاه اتراق کرده بود!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
- بچه ها فک کنم کاری از دست ما برنمیاد اون می میره!
- ساکت شو لونا! به نظرم باید بریم از بزرگترا کمک بگیریم!
- برم بابامو بیارم؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524136ac4237c.gif)
- اگه از تو مرلینگاه دربیاد هم کمکی نمی تونه بکنه.. باید از سرپرستا کمک بگیریم!
لونا که کامل در جریان بحث قرار نداشت.. هر بار یه چیزی میگفت و بعد با چوبش به زیگیلای روی دماغ آندرو ضربه می زد و باعث میشد تعدادشون زیاد شه! اما فلور و لینی مغزشون مثل تراختور داشت کار می کرد.
- به پروف بگیم یا به فیلیت؟
- پروف رفته ویزنگاموت فعلا.. فیلیت هم که پیداش نیست!
- توجه کردی تالار خیلی خلوته!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d8518e85b8.gif)
در حالی که لونا به روند رو به رشد کشت زیگیل روی صورت آندرو بدبخت ادامه می داد فلور و لینی با کمک گرفتن از انگشتاشون مشغول سرشماری افراد غایب بود که با سروصدای زیادی که از طبقه ی پایین میومد آمارگیری رو رها کردن و به تالار عمومی رفتن.
- د باز شو د لعنتی! من چمیدونم جواب این معمای کوفتی چی میشه.. باز کن این درو عقاب بدترکیب! باز شو!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524136101ffc0.gif)
فلور و لونا پشت در متوقف شدن تا اوضاع رو بررسی کنن. زنوف از تو مرلینگاه داد زد: "کیییههه!؟"
- صداش که آشناس..
- آرنولده..
- پف کوتوله ها که حرف نمی زنن.. تازه اون پشت در نمی مونه راه ورود خودشو داره!
- بادراده!
- ینی بلت نیس معما جواب بده؟
فلور و لینی به هم نگاه کردن،چیزی دستگیرشون نشد. به مجسمه ی رونا نیگا کردن، بازم چیزی دستگیرشون نشد! سقفو نیگا کردن،بازم... درو..دیوارو!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
یکی از پشت در گفت:
- هی بادراد..لیسا.. چرا پشت در موندین؟ جوابو نمی دونین؟ همم..گیسای فرفری ملکه! شما که مث هافلی ها خنگ نبودید عزیزان من!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
رنگ از صورت هر دو نفر پرید!