فلور: نه من نه! چو از من خوشگل تره!!! فعلا !!!
ماری : چی میگی بابا چو کجا بود؟؟؟ تو اون یکی تاپیک خ.به داریم دنبالش میگردیم!!!
فلور : با من این کار رو نکنید یه راهی هست ... اتها زمان برگردان!
دافنه: اره این فکر شیطانی تره!!!
تری : اگه زمان برگردان میخوایم باید یکی بره بدزدتش
دافنه : چرا راه سخت میری؟؟؟ و میره بیرون تالار و همه دنبالش میرن
دافنه: اکسیو 2 زمان برگردان!
و چند ثانیه بعد دو تا زمان برگردان توی دست دافنس
دافنه :زود برین داخل تا کسی نفهمیده
وقتی بچه ها برای امنیت بیشتر رفتن داخل خوابگاه ماری از دافنه پرسید:
از کجا میدونستی دو تا از اینا هست؟؟؟
دافنه : یه بار گوش وایساده بودم فهمیدمم! من موذی هستم!!!
فلور: خوب به چه زمانی بریم؟؟؟
تری: سه هفته پیش که لودو شب نیومد تالار!!!
اخرین نفر خودم دیدمش و بعد اومدم اینجا
دافنه : خوب من و تری و ماری و فلووووووووووور و سوسنـــ ... اهم ببخشید اندرو میریریم
و یه زمان بر گردان توی گردن ماری و فلور و اندرو
و یکی دیگه رو گردن خودش و تری میندازه و میگه :
تعقیبش میکنیم همه اماده 10 چرخش به عقب
و خودش و فلور شروع به تنظیم کردن زمان برگردان ها میکنن
1 دقیقه بعد:خوب لودو داره میره تری هم که رفت
فلور شنل
فلور از توی کیفش دو تا شنل در میاره و اونا میکشن روی سرشون و داستان شروع میشه !!!
ماری : اگه وضعیت خوب پیش بره یه سابقه ای براش درست کنیم که ...
لودو هی از کوچه پس کوچه میره و وارد دنیایه مشنگ ها میشه
فلور: چرا اومد توی سرزمین مشنگ ها
تری : معلوم نیست باید ادامه بدیم تا معلوم بشه
لودو وارد یک دیسکو مشنگی میشه و ساحران گرامی دم در دیسکو شنلا رو در میارن
تری با خنده : فکر کنم سابقش همچین پاک نباشه با این وضع !
و وارد میشن و با چیزی که مواجه میشن میفهمن پاپوش درست کردن لازم نیست و فقط یه عکس کافیه!
بچه ها :
لودو و...
به علت مبتذل بودن تصاوی بانوان شطرنجی شدند!