روزی ز ریون، تراورزی به پا خاست
واندر طلب هری به کمرش گونی بیاراست
بر راستی چوب دستیش نظر كرد و چنین گفت
امروز جای هری در گونی ماست
در هاگوارتز اگر راه روم از نظر تیز
می بینم اگر ذره ای اندر تك دریاست
گر بر سر خاشاك یكی محفلی بجنبد
جنبیدن آن ممدپاتر عیان در نظر ماست
بسیار منی كرد و ز تقدیر نترسید
بنگر كه ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگه ز تالار گریف یکی سخت چوبی
اکسپلیارموسی ز قضای بد بگشاد بر او راست
بر خاك بیفتاد و بغلتید چو ماهی
وانگاه تسبیح خویش در هوا تکان داد از چپ و از راست
زی گریفی نگه كرد و سیبیل نداشته ی آرسینوس بر او دید گفتا
ز كه نالیم كه از ماست كه بر ماست!
پ.ن: خیانت یک آنتی ساحریالی به یک آنتی ساحریالی دیگر.
پ.ن2: اینا همه تو خواب تراورز اتفاق افتاده و خدای ناکرده هیچ خیانتی صورت نگرفته.
پ.ن3: شعری را سراییدم(
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e29bbcc7.gif)
) صرفا برای فعال شدن تاپیک.