وسط خوابگاه پسران، هنوز بعد از چند پست- بچه ها بچه ها... دو دقیقه آروم باشین نفستون رو تو سینه حبس کنین. الان سوژه چیه؟ ما چرا هی وایسادیم اینجا؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
دای و باب و کسانی که در سوژه نبودند و قرار بود بیایند، منتها باب و دای بهشان امان ندادند، شروع کردند به فکر کردن من باب اینکه سوژه چیست. هی باب فکر کرد، هی دای فکر کرد، بعد هی به همدیگر نگاه کردند، بعد چون پلیس فتا مواظبشون بود، نذاشت دیگه به هم نگاه کنن.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
ادی سیگاری در آورد و گفت:
- من می دونم باید چی کار کنیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4846cdecc.gif)
- چی کار؟
ادی پک عمیقی به سیگارش زد، آنقدر عمیق که سیگار یهویی تمام شد اصن.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
بعد گفت:
- باید یه پسر رو مث دخترا آرایش کنیم و بفرستیم اونجا. چار پنج تا پسته سر این قضیه موندیم.
- پسته؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137e61e4f1.gif)
- پُست عاقا، پُست.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137e61e4f1.gif)
دای گفت:
- حالا کی رو انتخاب کنیم؟
و اینگونه بود که ناگهان سر و کله ی اتو بگمن پیدا شد و با نیشخندی گفت:
- هر کی پیشنهاد داده، خودش این کار رو بکنه.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
و جای دیگری از تالار که نمی دانیم کجاست، جلوی شومینه مثلن ![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137e61e4f1.gif)
- ینی... می خوایم برام زن بگیریم؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524137e61e4f1.gif)
ینی بالاخره بعد از کلثوم خدا بیامرز من سر و سامون می گیرم؟
فیلیوس که هنگ کرده بود، سری به نشانه ی تأیید تکان داد. لونا پرسید:
- حالا کی رو مد نظر داری ددی؟
- اممم... همم...
ناگهان فیلیوس گفت:
- لینی وارنر!
و اینگونه بود که سوژه خیلی ریونکلایی شد.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)