مدیر و مدیرتر
پارت 1
فیلم با دوربین روی دست لرزانی آغاز میشود و تصویر، تهیّه کننده و کارگردان کار را روی مبلی زهوار در رفته نشان میدهد. اصحاب کمپانی به طرزی تصنّعی شروع به دیالوگ گفتن میکنند.
- باروفیو؟ آیا میدانستی که دو روز دیگر مهلت تحویل آثار برای هالی ویزارد تمام میشود؟
- هاگرید! اگر زمانبندی مناسبه ره داشتیم، کار به اینجا نمیکشید.
- باروفیو! نه! ما بودجه هم نداشتیم. من امروز یک کیک چهار طبقه بیشتر نخوردهام و گوشنه هستم.
- هاگرید! نمیدانم شاید حق با تو باشد.
چند ثانیه هر دو نفر به دوربین که مشخص نیست چرا ارتفاع پایینی دارد خیره میشوند و سپس هاگرید با دست بر روی سرش میکوبد.
- فهمیدم! چرا تا به حال به فکرم نرسیده بود ... اگر سوژهی مناسب داشتیم کار به اینجا نمیکشید.
- سوژهی مناسب چیچی هسته؟
- آیا تو تا به حال در خوابگاه مدیران بودهای؟ پر از سوژهی خنده است.
تصویر تار شده و تیتراژ آغازین همراه با موسیقی متن به نمایش درمیآید.
یک عدد طاووس وسط صفحه ظاهر شد و شروع به جیغ زدن کرد. چتر صورتی رنگی کنار طاووس افتاده که دوربین بر روی آن زوم میکند و متن بر روی زمینه آن به نمایش در میآید.
دام و طیور پروداکشن با افتخار تقدیمه ره میکند!
هرگونه تشابه اسمی، شخصیتی، رفتاری، ظاهری و ... با شخصیت های حقیقی و مجازی کاملاً تصادفی بوده و دام و طیور پروداکشن مسئولیّتی در قبال آن نمیپذیرد. تقصیر رولینگه!
تصویر شخص نقابداری کم کم در فضای صورتی رنگ ظاهر شده و شروع به خواندن میکند.
- ای خدااااااا وِلُم کنــیــــــــن ... آااااااه!
آقای عادل پور فردر پوس با الهام از کلینت استیوود، در نقش ویولت بودلر
کُزِت و ستایش، دو نفری در نقش ریگولوس بلک
- سی بُردِ کاربرو خودمه تو گل میپلکونُم ... محض رضای او تیمو خودمه تو گل میپلکونُم

رضا روحانی در نقش آرسینوس جیگر
- سی دُختِ بودلرو خودمه تو گل میپلکونُم ... محض رضای ریگولو خودمه تو گل میپلکونُم

پیکان جوانان گوجهای مدل پنجاه و هفت، در نقش رودلف لسترنج
رفتگر محل در نقش دلفی
- چند شووه ای خدایا خواب فرار میبینُم ... چند شووه ای خدایا خواب زندان میبینُم ... میبینُم یارُم باخته از تراورز بیزارُم

خوار مادر ناتنیهای سیندرالله، حشمت فردوس، شمر ابن ذیالجوشن و ترمیناتور 2 همگی دسته جمعی در نقش گیبن
- نبره جامو رو سر، میکندُم بیچاره ... همش به فکر جامه، زبونشه درمیاره

کارل جانسون (CJ) در نقش آگوستوس راکوود
میرتل گریان در نقش مورگانا لی فای
- اگه بودلر ببازه، میمیرُم از خرابی ... مو توی تیم حریف ندارُم آشنایی:hungry1:
وِی در نقش روبیوس هاگرید
- توی خوابگاه میشینُم، هی میانگین میگیرُم ... اونی که دلُم میخواسته، ضریب پشتش میذارُم

راهپیمایان روز قدس دسته جمعی در نقش کورممدها و نورممدهها
- ته تلیتو لیته لیتو ته تلیتو لتو لیتو ... حـــالــــــــــــــــا!

انتخاب موسیقی: فرهاد میشآبادی
خواننده: Unknown Artist ft SANDY
فیلمبردار: گاومیش باروفیو
صدابردار: پیکسی
سینه موبیل: روونا ریونکلا
تهیّه کننده: روبیوس هاگرید
نویسنده و کارگردان: باروفیو
تصویر به صورت ثابت، از کنج سقف، خوابگاه مدیران را نشان میدهد. آرسینوس جیگر به تنهایی کنج خوابگاه نشسته و با پلی استیشن جادویی بازی میکند. در باز شده و ویولت بودلر در حالی که هفتتیری دور انگشتش میچرخاند وارد میشود.
- سلام آرسینوس! یه ایده دارم.

- بگو.

- همهی کاربرا رو میگیریم میکنیم توی آزکابان، بعد مسابقه میذاریم که بیان بیرون. همه چیشم آمادس، سوژه رو کامل نوشتم. خود منم با بچه ها میریم تو بعد میایم بیرون.

- باشه.

آرسینوس همچنان همانجا نشسته و بازی میکند و این بار رودولف نیز در کنار او مشاهده میشود. ویولت نیز گوشه ای نشسته و در حال نوشتن فیلمنامه ادامه مسابقه است.
- چی شد پس؟ رایت نشداین بازیهای ما؟ زودباش میخوام رفتنی به مافلدا ابراز علاقه خاص کنم!

- دستهاتون رو بذارین روی سرتون و بیاین بیرون! خونه محاصرس!
شیشهی خوابگاه شکسته و طنابی به داخل پرت میشود و راکوود که روح گریان مورگانا را کول کرده با آن داخل میشود.
- چرا ملکه رو کشتن آرسینوس؟ خجالت نمیکشی؟
- نه.

- نفرین ملکه میگیرتتون! تازه قبلش هم من از خجالتتون در میام، میدونین با کی طرفین؟ نه واقعاً میدونین؟
رودولف که چند ساعتی درجا کار کرده و ابراز علاقه خاص هم نکرده شروع به جوش آوردن میکند و کاپوت را میزند بالا. راکوود دست در ناکجاآباد خود کرد کرده و یک قبضه اسلحهی کمری بیرون میکشد و رو به آرسینوس که همچنان به شکل

مشغول بازی است میگیرد. آرسینوس همچنان به شکل

مشغول بازی میماند. راکوود یک شیء موزی شکل نیز از همانجا خارج میکند.
- این نشان حاکم بزرگه. الان هم قصد دارم به شما شلیک کنم که به این صورت میباشد! دوفش! ... دوفش ... دوفش!
راکوود مکرّراً با دهان صدای شلّیک درمیآورد امّا چیزی جز چند قطره آب شیر از تفنگ خارج نمیشود. رودولف یک پس گردنی قایم به او میزند و اسلحه اش را گرفته و از پنجره به بیرون پرت میکند. راکوود هم مانند مورگانای روی کولش به گریه میافتد.
- خیلی بدی رودولف!

من میرم امّا پلیس فتا حواسش به همه چی هست و انتقام منو میگیره.

ویولت که نقش خاصّی در این سکانس نداشت با رفتن راکوود و مورگانا شروع به صحبت میکند:
- واه واه واه! چه رفتار بچّگونهای ... ایفای نقشه دیگه.

باز هم آرسینوس مشغول بازی است که این بار در خوابگاه با لگد باز شده و ویولت بودلر استیلی مخوف در چارچوب آن ظاهر میشود. ابتدا فقط سایه ای از ویولت مشخص است که سرش را پایین انداخته و کَت باز کردهاست. سپس یک قدم جلو آمده و سرش را بلند میکند و خلال دندانی که گوشه لب دارد را تف میکند و با سر کلتش زیر چانه اش را میخواراند. اختلاف سطح ابروهای ویولت بی سابقه است. در یک چشم به هم زدن ویولت به فرمت همیشگی برگشته و وارد میشود.
- تا کی ظلم؟ تا کی جور؟ تا کی بی عدالتی؟ تا کی خنجر از پشت؟ عه نه چیزه ... اشاره میکنن از جلو بوده ... تا کی دهن گشادی؟ تا کی قتلهایی چنین بی رحمانه در سطح ایفای نقش رخ میده و شما منفعلین؟ ها؟
ویولت دستش را درون ردایش میبرد و جنازه ریگولوس را از آن خارج میکند.
- میبینی بچّه رو؟

ویولت که احساس میکند تأثیرگزاری کافی است دست از آه و ناله و بغض میکشد و با لحنی منطقی ادامه میدهد.
- به نظر من گیبن باید بلاک شه. البته این نظر شخصی منه، مردم خودشون بهترین داور هستن و میتونن قضاوت کنن که من حق میگم یا ناحق.

آرسینوس سرش را از کنسول بازی برمیگرداند و به دوربین خیره میشود.
- اگر فکر میکنید ویولت درست میگوید عدد 1 و در غیر اینصورت عدد 2 را از طریق بلیت برای مدیریت ارسال کنید.
بلافاصله بعد از جمله آرسینوس در خوابگاه بار دیگر با لگد باز شده و کورممدها و نورممده های بی شماری وارد میشوند و یکصدا شروع به شعار دادن میکنند.
- گیبن باید بلاک شه! گیبن باید بلاک شه!

- اگه گیبن بلاک نشه ما به چه امیدی ایفای نقش کنیم؟ هر روز ممکنه یکیمون کشته بشه!

- گیبن بد! گیبن بلاک!
- وااااای گیبن واااای ... گیبن مسلمون نیستی تو!
- حق ارمیا نبود اوّل شه!
- داریوش منو ول کن برو سراغ گیبن!
- گیبن چرا گناه میکنی؟ نخواستیم ایفای نقشو! مرلینو خوش میاد؟ من اینجوری اصلاً نمیتونم ایفای نقش کنم.
- آقای گیبن! میدم خشکاخشک سرته ببرّن! تف تو صورتت! خیلی مچّکر، علیرضا باقری هستم، آی لاو یو پی ام سی.

- اگر با کرکسها و کفتارها همنشین شوید پرواز را فراموش میکنید. آقای گیبن شما باید از تیم ملّی عذرخواهی کنید.
- چرا وقتی به قتل میرسید ریگولوس ... آقای گیبن میخند؟

- ریگولوس رو بدین ببرم ماه عسل ... آخّی چقد سختی کشیدی!

- دیوید دیوید گیبن!

- اگر طرفدار گیبن هستید عدد 6 و اگر طرفدار ریگولوس هستید عدد 9 رو به سامانه 3090 بفرستید. فقط یه چیزی بفرستید.
- گیبن تقصیر دولت قبله.

جنازه ریگولوس مشغول زدن جیب تک تک معترضان شدهاست. آرسینوس بالاخره از حالت

خارج شده و بازی را pause میکند. منو را از روی میزش برداشته و گیبن را بلاک میکند و سپس خودش را نیز out of service میکند تا از هجمه اعتراضات دور بماند.
آرسینوس دوباره با قدرت به صحنه برگشته و مشغول بازی است.
تق تق تق!- بفرمایید!
هاگرید از در وارد شد.
- سولام! جایزه مارو بده بریم کیک بخریم که گوشنمه.
- جایزه؟ کدوم جایزه؟

- از زندون در رفتم دیگه! :pashmak:
- عه ... قرار بود ویولت فرار کنه که!

- اونم در رف خو! منتها من زودتر در رفتم، اون تو راس.
- ام ... خوب ببین هاگرید، قوانین یه تغییری کرده.
- ها؟

- آره دیگه، امتیازاتتون ضریب داره ... ضرب میشه تو ... اممممم ... وزنتون!
- خوب ضرب کن.

آرسینوس چرتکه ای از زیر میز بیرون میکشد و مشغول محاسبه میشود.
- .... ده بر یک ... اینم با اون میخوره ... خوب! تبریک میگم هاگرید! تو مقام دوّم رو کسب کردی.

- دوم؟!

من که اوّل اومدم بیرون.
- محاسباتم موجوده! نشون بدم؟
آرسینوس تکّهای کاغذ از غیب ظاهر میکند و دست هاگرید میدهد.
- ببین! دیدی میگم میخوای کیک ندی! ضریب من اشتباهه که! من 400 کیلوام. نوشتی 40 کیلو!
- عه؟ بده ببینم ... خوب نگاه کن! ضریب ویولتم اشتباهه، 40 کیلوئه ولی نوشتم 400 کیلو. این به اون در. :cool:
- عه؟ آها! من از بچّگی فقط املام خوب بود. ریاضی نیمیفهمم جون تو! مطمئنّی درسته؟
- باور نداری بیا ... این چرتکه! حساب کن.
- نه دیگه قبوله. خودافس.
در خوابگاه باز شده و دلفی به همراه رودولف وارد میشوند.
- یه دوری بزن، اگه دوست نداشتی برو!
دلفی این را میگوید و از خوابگاه خارج میشود. رودولف شروع به سرک کشیدن در پروندههای روی میز میکند و به چند دقیقه نکشیده آب روغن قاطی میکند و یک چیزی درونش میترکد. ترکشهای انفجار به سر و صورت سایر مدیران خورده و آنها از خوابگاه لفت میدهند.
تصویر کات شده و با دوربین روی دست، پشت در خوابگاه را نشان میدهد. دلفی در حالی که زیر لب فحش های عیرقابل پخشی به رولینگ بابت نمایشنامه جدیدش میدهد فیوز سایت را پرانده و در تاریکی محو میشود. پس از چند لحظه، دوربین دید در شب باروفیو و هاگرید را مقابل در نشان میدهد.
- هاگرید چقدر شانس با ما یار هسته! برقشون رفته هسته.

- باروفیو! من یک مقدار مردّد شدم ... مدیران که با هم شوخی نمیکنند؛ آیا فیلم ما طنز میشود؟
- خیالت راحت هاگرید ... من در کتاب سبک شناسی نوین نوشتهی ویولت بودلر خواندم که بیست و هشت نوع طنزه ره داریم که خیلی هاشون خنده داره ره نیستن.
- عجب! پس بریم تو دوربینو بلند کنیم.

I'm sick of psychotic society somebody save me