دیگر زمانی برای نقشه کشیدن نبود.
لشگر گریفیندور ها برای تخریب به هر دسیسه و عملی روی می آوردند.
احتمالا سال ها در دور همی های شبانه تالارشان وقتی کارت های شکلات قورباغه ی را رد و بدل میکردند، از آرزو های دیرینه خود به منظور خرابکاری در تالار اسلیترین میگفتند.
-پرده های تالار ما قشنگ تره برا همین اینا رو پاره میکنم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfd9553f856.gif)
-کتاباتونو ریختم تو پاتیل هکتور توکلاسا بخاطر نداشتن کتاب کلی امتیاز ازتون کم میشه.
-بهتره بس کنی اون تابلو ها برای اعضای تالار اسلیترین خیلی ارزشمندن! داری کثیفشون میکنی با ریختن سس روی در و دیوار.
-چـــــــــی؟ کسی داره درو دیوارا رو کـــــثـــــیــــفـــــ میکنه؟
-موهامو ول کن.
-آروم باش گابریل مامان، رابستن رو فرستادم برات چند تا سطل وایتکس بیاره.
-آروم باشم؟ اونم با این همه کــــثــــیــــف کاری؟
-گابریل؟
گابریل مامان! چرا اینجوری شدی؟ چرا خشکت زد؟ گابـــ
-بسه دیگه!
با فریاد گابریل اکثر افراد دو جبهه دچار چالش مانکن شدند و در همان حالاتی که بودند بی حرکت باقی مانده و فقط نگاه هایشان را متوجه گابریل کردند.
بچه مشتش را در موهای هرمیون محکم تر کرد.
کراب که سعی داشت رژلبش را از دستان دخترک گریفیندوری بیرون بکشد هم بی حرکت ماند.
فنریر که حالا فقط لوله آفتابه از دهانش بیرون مانده بود، دست از جویدن برداشت و حالا آب دهانش آرام آرام به روی زمین میچکید و سکوت تالار را میشکست.
اما در گوشه ای پشت صف اول درگیری ها، همچنان دعوا برپابود.
- از آشپز خونه بیا بیرون اونجا فقط جایگاه بانو مروپه.
-گفتم بسه !
اومدید مثلا موقتا اینجا و ما بهتون جا دادیم اونوقت مثل ندید بدیدا دارید تخریب میکنید؟ احتمالا این طوری پیش برید مجبوریم ما هم آواره تالار هافل یا ریون بشیم.
همچنان که گابریل با سخن رانی های تاثیر بر انگیزش مشغول وقت خریدن برای اجرای نقشه های سیوروس و هکتور بود، دو معجون ساز همزمان در حال اجرای اعمال شوم خود بودند.
نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli