هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰

12345678912


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
از خونه کله زخمی...
گروه:
مـاگـل
پیام: 78
آفلاین
- چرا هیشکی تو این تالار نیست؟ کمممممممکککککککککک!
- چیه گب؟
- بلا لطفا یه کمکی بهم بکن، لرد که کمکی نکردن.
- پس منم کمک نمیکنم!
- اخه چرا؟
- تو مثلا ناظری.
- خب پس لطفا چوبدستیمو بهم بده!
- اونکه تو جیبته. خودت برش دار.
- مرلینا! یه کمکی بفرس دیگه نمیتونم.
- هی گب.
- مرلین رو شکر. هی آسپ میتونی کمکم کنی؟
- مثل اینکه خیلی تحت فشاری و در ضمن خیلیم خاکی شدی!
- چییییی؟ من کثیف شدم؟
-نه نه! منظور بدی نداشتم.
(ناگهان گابریل با حرکتی ماورای عقل و منطق و حتی دنیای ژیمناستیک چوبدستیش را بیرون آورد؛ غافل از اینکه سقف را با همان دستها نگه داشته بود!)
- یاااا مرلییییین!
- وااااااااااااااااااااااای!
- توقففففففف زمان.
صدای قدم های کسی بر روی زمین خاکی تالار به گوش میرسید. او که بود؟...


EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT


پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ چهارشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
- خب بگیرش نریزه!

گابریل به دستان ظریف و کم قدرتش نگاه کرد.
-من؟ چرا من؟

-مگه ناظر نیستی؟ مگ سقف، جزء این تالار نیست؟ سقف در محدوده مسئولیت توئه. بگیرش نریزه.

گابریل روی چهارپایه ای رفت و دو دستش را روی سقف گذاشت.
-سخته... سنگینه... به نظرم فایده ای نداره ها. کسی جادویی برای این موقعیت بلد نیست؟

-خودت ناظری. باید بلد باشی. سقف ما که نیست. سقف توئه.

گابریل نمی توانست دستش را از روی سقف برداشته و جادو کند. ترک های روی سقف در حال عمیق تر شدن بود.

-ای داد... فریاد و فغان... یکی کمک کنه. سقف می ریزه روی سرمون!

-بگو نریزه. ناظری مثلا!




پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۶:۴۰:۱۷ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
مـاگـل
پیام: 407
آفلاین
خلاصه:
تالار گریفیندور دچار مشکلات فنی شده و به همین دلیل قراره تا تعمیر تالارشون تو تالار اسلیترین بمونن. اسلیترینی ها مشغول نقشه کشیدن هستن تا کاری کنن که اونا فراری بشن که ناگهان گریفیندوری‌ها وارد تالار می‌شن و شروع به غارت می‌کنن. اسنیپ و هکتور هم که قایمکی یه معجون ضدگریفی ساختن، می‌خوان ازش استفاده کنن که ناگهان دراکو یه تسترال منفجرشونده رو وارد تالار می‌کنه.


****


گابریل، هکتور و اسنیپ با خوشحالی دنبال راه حلی برای استفاده از معجونشان بودند، اما متاسفانه خوشحالی‌شان زیاد طول نکشید. چون صدای جیغ و داد همه، اعم از گریفیندوری و اسلیترینی بلند شد.

- اون چیه؟
- من نمی‌بینمش!
- ولی من می‌بینمش... چون من یه پسر یتیمم که مامان و بابام و پدرخونده‌م و کل جد و آبامو جلوی چشمم کشتن و من تنها موندم. تنهای تنها...
- حالا چی هست؟
- یه تسترال مشکی منفجر شونده‌س.
- تسترال مشکی منفجر شونده؟ اصلا داریم همچین چیزی؟

تسترال مشکی منفجر شونده، به همه جای تالار سرک می‌کشید و خراب‌کاری می‌کرد و همه چیز را می‌‌شکست. گوشه‌ای از تالار اسلیترینی‌ها در حال آب قند دادن به گابریل بودند _ به جز اسنیپ. او آب نمک می‌داد _ و نمی‌دانستند چه کاری برای متوقف کردن تسترال باید بکنند.

- داره می‌ریزه، داره می‌ریزه!
- چرا سقف تالار داره می‌ریزه؟


گب دراکولا!


پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۰:۱۹ یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹

دراکو مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۱ شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۶ سه شنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۰
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 30
آفلاین
دور از هیاهوی های گروه ها ... این دراکو بود که زیر تخت خودش پنهان شده بود... و این هیاهو را تماشا میکرد... نکته عجیبش این بود... هر ساعت هر دقیقه و هر ثانیه بلکه هیاهو و خسارت کم تر نمیشد... بلکه بیشتر هم میشد.
دراکو که این وضعیت وخیم و تسترال تو تسترال را می دید... به کمک بقیه اسلایترینی ها برود. لاکن نه برای کمک بلکه برای پولی مالفوی ها خرج تالار کرده بودند.

دراکو... که کلا از سوژه ای که به تالار صدمه میزند خوشش نمیامد تسترال را که زیر ملافه اش پنهان کرده بود را به سمت جمعیت پرتاب میکند... بی خبر از اینکه ان تسترال دارای اسید ستریک زیاد بود و هنگام بر خورد به چیزی واکنش شیمیایی نشان میداد.



پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۶:۴۰:۱۷ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
مـاگـل
پیام: 407
آفلاین
- به جز این وایتکس و مولکول‌های خوشحالش، دیگه چی می‌تونیم بریزیم؟
- معجونِ "بکش و نابودشون کن" چطوره؟

سیوروس دستی به چانه‌اش کشید.
- نه هک. به نظر من معجونِ "زنده‌شون نگه دار و نابودشون نکن" بهتره. اونو بریز!

هکتور معجون موردنظر را به پاتیل اضافه کرد و اسنیپ هم چند تا معجون دیگر به رسپی اضافه کرد.
- "کاری کن هیچ‌وقت دردشون نیاد" و "سرشون رو به چند قطعه‌ی مساوی تقسیم نکن" و "ضدِ دهن‌آسفالت‌کن" رو هم بریز توی پاتیل!
- از کجا می‌دونستی من همچین معجونایی دارم؟
- مهم نیست، مهم اینه که قراره تیکه‌پاره‌شون کنیم.

سمتِ دیگری از تالار

- پیشی رو بده! پیشی رو اذیت نکن!

حتی دومینیک که همیشه از تغییرات لذت می‌برد، این بار اصلا خوشحال نبود.
- باید پیشی رو با بچه آشنا کنم که توی همچین لحظاتی بتونه از خودش دفاع کنه.
و نگاه پر حسرتش را به بچه و رابستن دوخت که روی تختشان آسوده نشسته بودند و کسی جرئت نداشت در ده متریشان ظاهر شود، که مبادا به سرنوشت گریفیندوری‌هایی که از پنجره به بیرون پرت شدند گرفتار شود.

ظاهر تالار کاملا آشفته و کثیف بود و همه در حال کتک‌کاری بودند. گابریل خرده‌های تیِ زاپاسش را از اطراف و روی سرِ هری پاتر جمع کرد و رو به معجون‌سازها داد زد:
- پس چی شد؟
- معجون... آماده‌ست!


گب دراکولا!


پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹

سوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۵ دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲
از هاگوارتز-تالار اسلیترین
گروه:
مـاگـل
پیام: 217
آفلاین
سیوروس با اخم های درهم به هکتور لرزان و خوشحال های لرزان تر نگاهی سرد روانه کرد.
چه چیزی باعث میشد مجبور به تحمل این موجودات روح فرسا باشد؟ تهدیدات گابریل؟ هرگز!

ـ هی ببینید چی پیدا کردم! میتونیم این روغن رو بریزیم کف تالار و اسکیت بازی کنیم.
-آخ گفتی، بریز دادایی بریز.

سیوروس با شنیدن کلمه "روغن" توجهش به سمت گوینده جلب شد.
-پاتر! شک نکن اگر همین الان اون شیشه روغن مو رو سر جاش بر نگردونی گیتار ویلبرت رو تو صورتت خورد میکنم.
-به گیتار من چیکار داری؟ درضمن با دادایی من درست صحبت کن.
- خیله خب نخواستیم اینم روغنِ موهای گندیدت!

سیوروس کوییدیچ باز خوبی نبود، در واقع هیچ وقت ذهنش نمیتوانست قرار را بر فرار از اجسام پرنده ترجیح دهد، و اینچنین شد که روغن مویی که هری پرتاب کرده بود، به جای فرود در دستان سیوروس، نقشی بر زمین شد و شیشه بلورین به هزاران تکه تبدیل شد.
-خیله خب هکولی بیا بریم،انگیزه کافی برای تحملت ایجاد شد!


نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli



پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
شـاغـل
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 6961
آفلاین
هکتور و اسنیپ تا ابد هم ممکن نبود به توافق برسند. برای همین راه حل فوق العاده ای پیدا کردند.
-از گابریل می پرسیم!

دو معجون ساز به طرف گابریل رفتند.
دایره سرخ رنگی دور گابریل کشیده شده بود که همراه خودش حرکت می کرد. همه می دانستند که هرگز نباید پا درون دایره گذاشته و بیشتر از این به گابریل نزدیک شوند.

-گابریل... ما مشکلی داریم!

گابریل بدون این که حتی سرش را بلند کند، ظرف وایتکس را به دستشان داد.
هکتور با تعجب به ظرف نگاه کرد.
-اینو... چیکار کنیم؟!

-مشکلتونو باهاش حل کنین. مشکلی وجود نداره که با وایتکس حل نشه. اگه حل نشد، معجون قوی تری دارم که هر چیزی رو حل می کنه. البته همین وایتکس کافیه. مولکول های خوشحال ریختم توش.

هکتور کمی خم شد و داخل ظرف را بررسی کرد. مولکول های خوشحال، از داخل ظرف برایش دست تکان دادند.

-حالا این وایتکس رو می برین... معجون رو با همکاری هم درست می کنین و اینو می ریزین توش! دعوا هم نباشه. اگه دعوایی ببینم میام گردگیریتون می کنم... و باور کنین که درد داره!




پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۲۳:۵۰ سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۶:۴۰:۱۷ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
مـاگـل
پیام: 407
آفلاین
خلاصه:
تالار گریفیندور دچار مشکلات فنی شده و به همین دلیل قراره تا تعمیر تالارشون تو تالار اسلیترین بمونن. اسلیترینی ها مشغول نقشه کشیدن هستن تا کاری کنن که اونا فراری بشن که ناگهان گریفیندوری‌ها وارد تالار می‌شن و شروع به غارت می‌کنن. گابریل هم شروع به جیغ و داد و پرت کردن حواسشون می‌کنه تا اسنیپ و هکتور تو این زمان یه معجون ضد گریفی درست کنن.

____________________________

گابریل که علاوه بر کثیف بودن تالار دلایل دیگری هم برای مشکل داشتن با گریفی‌ها داشت، ابتدا می‌خواست مشغول تمیزکردن تالار شده و هیچ لطفی به گریفیندوری‌ها نکند. اما درون وجود او یک قلب مهربان وجود داشت که نمی‌گذاشت آدم‌ها را به حال خودشان رها کند و اینگونه شد که تشت اسید و وایتکسش را وسط تالار راه انداخت و همه‌ی‌شان را بعد از بیهوش کردن در آن خواباند و رفت تا به کارهایش برسد.

در آن سوی تالار، اسنیپ و هکتور که اصلا دل خوشی از یکدیگر نداشتند برای درست کردن معجون به مشکل خورده بودند.
- من می‌گم باید معجونای "گریفی تسترال کن" و "گریفی نابود کن" رو با هم مخلوط کنیم و بدیم بهشون!
- ولی نظر من اینه که باید عصاره‌ی یکی از یادگاری‌های سالازار رو با خاکسترش قاطی کنیم و بدیم بهشون که خون گریفیندوریشون بخشکه.
- کسی نظر تو رو نخواست!
- من معجون ساز بهتری‌ام و همه نظر منو می‌خوان.
- هرگز.
- آلویز!

و اسنیپ با ذوق واضحی از اینکه توانسته بود این را بگوید روغن مویش را از جیبش بیرون آورد و به موهایش زد.

کاملا واضح بود که ساخت یک معجون با همکاری آن دو، بدترین ایده‌ی ممکن محسوب می‌شد.


گب دراکولا!


پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۳:۱۳ سه شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹

سوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۵ دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲
از هاگوارتز-تالار اسلیترین
گروه:
مـاگـل
پیام: 217
آفلاین
دیگر زمانی برای نقشه کشیدن نبود.
لشگر گریفیندور ها برای تخریب به هر دسیسه و عملی روی می آوردند.
احتمالا سال ها در دور همی های شبانه تالارشان وقتی کارت های شکلات قورباغه ی را رد و بدل میکردند، از آرزو های دیرینه خود به منظور خرابکاری در تالار اسلیترین میگفتند.

-پرده های تالار ما قشنگ تره برا همین اینا رو پاره میکنم.
-کتاباتونو ریختم تو پاتیل هکتور توکلاسا بخاطر نداشتن کتاب کلی امتیاز ازتون کم میشه.
-بهتره بس کنی اون تابلو ها برای اعضای تالار اسلیترین خیلی ارزشمندن! داری کثیفشون میکنی با ریختن سس روی در و دیوار.
-چـــــــــی؟ کسی داره درو دیوارا رو کـــــثـــــیــــفـــــ میکنه؟
-موهامو ول کن.
-آروم باش گابریل مامان، رابستن رو فرستادم برات چند تا سطل وایتکس بیاره.
-آروم باشم؟ اونم با این همه کــــثــــیــــف کاری؟
-گابریل؟
گابریل مامان! چرا اینجوری شدی؟ چرا خشکت زد؟ گابـــ
-بسه دیگه!

با فریاد گابریل اکثر افراد دو جبهه دچار چالش مانکن شدند و در همان حالاتی که بودند بی حرکت باقی مانده و فقط نگاه هایشان را متوجه گابریل کردند.
بچه مشتش را در موهای هرمیون محکم تر کرد.
کراب که سعی داشت رژلبش را از دستان دخترک گریفیندوری بیرون بکشد هم بی حرکت ماند.
فنریر که حالا فقط لوله آفتابه از دهانش بیرون مانده بود، دست از جویدن برداشت و حالا آب دهانش آرام آرام به روی زمین میچکید و سکوت تالار را میشکست.
اما در گوشه ای پشت صف اول درگیری ها، همچنان دعوا برپابود.

- از آشپز خونه بیا بیرون اونجا فقط جایگاه بانو مروپه.
-گفتم بسه !
اومدید مثلا موقتا اینجا و ما بهتون جا دادیم اونوقت مثل ندید بدیدا دارید تخریب میکنید؟ احتمالا این طوری پیش برید مجبوریم ما هم آواره تالار هافل یا ریون بشیم.

همچنان که گابریل با سخن رانی های تاثیر بر انگیزش مشغول وقت خریدن برای اجرای نقشه های سیوروس و هکتور بود، دو معجون ساز همزمان در حال اجرای اعمال شوم خود بودند.


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۴ ۳:۲۵:۰۳

نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli



پاسخ به: بچه های باحال اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۱:۳۹ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۹:۴۴
از گیل مامان!
گروه:
مرگخوار
جـادوگـر
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
اسلیترین
گردانندگان سایت
پیام: 567
آفلاین
_حمله شده!

ناگهان لشکری غارت گر به تالار اسلیترین هجوم آورد. پیشاپیش لشکر عظیم گریفندوری ها فنریر به چشم می خورد که آمده بود بخورد و بجود و برود. در سوی دیگر لشکر، ابیگل بود که در آستانه انفجاری سهمگین به سر می برد و در میان لشکر سرکادوگان بود که با اسب کوتوله اش در حال تاخت و تاز وسط تالار اسلیترین بود.

ملت اسلیترینی هرجای تالار را که می نگریستن خطر انقراض را حس می کردند!

_داری چیکار میکنی فنریر؟!

فنریر در حالی که تکه فلزی در دهان داشت با شنیدن فریاد بلاتریکس به سمتش برگشت.
_چیکار میکنم؟ اومدم مهمونی به صرف شام دیگه. دارم می خورم.
_صبر کن صبر کن...اون تیکه فلزیه همون آفتابه عتیقه سالازار اسلیترین نیست؟ میدونی اون چقدر قدمت داره؟ میگن سالازار زمانی که میخواست تالار اسرار رو بنا بذاره سر راه با همین آفتابه یه مرلینگاه میرتل گریانم میرفته فکرش باز شه!
_خب باشه.
_یعنی اصلا برات اهمیت نداره داری آفتابه میخوری؟
_نه.

برای فنریر هیچ اهمیتی نداشت که آفتابه سالازار را می خورد یا یک سال اولی مظلوم اسلیترینی...

او گرگینه ای همه چیز خوار بود!

_حالا باید چیکار کنیم؟!
_معجون بیرون کردن گریفندوری ها از تالار اسلیترین بدم؟
_پاپا...ابیگل منفجر شد و چندتا از پیتزاهامو فس کرد!

مروپ در حالی که ملاقه اش را به زور از دست گریفندوری ها بیرون می کشید، گفت:
_باید توی کفششون نمک بپاشیم که دلشوره بگیرن برگردن تالار خودشون فرزندان مامان.

ظاهرا مروپ مادری شده بود بس خرافاتی.


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

Don't ask me why I still can't leave
This is where I feel at home
This is where my heart always belonged







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.