هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹:۵۵ چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳
#4

اسلیترین

سالازار اسلیترین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
امروز ۲:۴۶:۴۶
از تالار اسرار
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
شـاغـل
اسلیترین
پیام: 285
آفلاین
سالازار اسلیترین با قدم‌های محکم و نگاه سرد و ترسناک وارد پاتیل درزدار شد. جادوگران و ساحره‌هایی که در حال خندیدن و نوشیدن بودن، وقتی دیدنش، صدای خنده‌هایشون کم‌کم خاموش شد. نور آتش‌های گرم میخونه، سایه‌های ترسناکی روی دیوارهای کهنه و چوبی انداخته بود. سالازار با لباس‌های سبز و مشکی وارد شد و همه با دهان باز و چشمانی بزرگ بهش خیره شدن. حس ترس و احترام بلافاصله در فضا پیچید.

سالازار به سمت حیاط پشتی رفت، جایی که دروازه‌ای به کوچه دیاگون وجود داشت. به دیوار آجری رسید و با صدای عمیق و آروم، طلسمی ساده رو زمزمه کرد. ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. دیوار همچنان صامت و بی‌حرکت موند و به سالازار زبون درازی کرد. سالازار با چشمانی براق و خشمگین به دیوار خیره شد و دوباره تلاش کرد، ولی دیوار همچنان مقاوم بود و راهی به کوچه دیاگون باز نمی‌شد. با هر تلاش ناموفق، سالازار خشمگین‌تر می‌شد. به اطراف نگاه کرد، انگار که دنبال راه‌حل دیگه‌ای می‌گشت. ملت داخل میخونه با نگرانی و ترس بهش نگاه می‌کردن و جو پر از استرس و انتظار شده بود. همهمه‌ها و خنده‌ها به زمزمه‌های آروم و بی‌قرار تبدیل شده بود. همه منتظر بودن ببینن که آیا سالازار، بزرگترین جادوگر تاریخ، می‌تونه این مشکل رو حل کنه یا نه.

کمی بعد، سالازار که قیافه‌ای آشنا دید، به سمت ریموس لوپین رفت و از یقه بلندش کرد. همین‌طور از یقه گرفته ریموس بیچاره رو آورد و چند بار محکم به دیوار کوبید، اما دیوار باز نشد. ریموس دیگه تحمل به دیوار کوبیده شدن نداشت و دوست داشت هرچه زودتر این مشکل حل بشه.

- سریع گرگینه شو و این دیوار رو گاز بگیر تا من رد بشم، لوپین.

ریموس سعی کرد با شجاعت از سر جاش بلند بشه و در حالی که یک بسته شکلات از جیبش درآورد، جواب داد:

- جناب اسلیترین، من فقط وقتی ماه کامل بشه می‌تونم گرگینه بشم. گرگینه شدن دست خودم نیست، ولی به‌جاش می‌تونم این شکلات‌ها رو بهتون بدم که قوی بشید و خودتون دیوار رو بشکونید.

سالازار کمی زیر لب غر زد و سعی کرد عصبانیتش رو کاهش بده تا لندن و دیاگون را با خاک یکسان نکنه. بعد که کمی آروم شد، بسته شکلات را از دست ریموس گرفت و ادامه داد:

- شکر می‌خوای بدی به سالازار بزرگ؟ فکر می‌کنی من همین‌جوری تبدیل به سالازار بزرگ شدم؟ نه گرگینه دو رگه محفلی، استاد دفاع در برابر جادوی سیاه بدبخت... فقط پروتئین می‌زنم که این‌قدر بزرگ شدم.

سالازار این رو گفت و بسته شکلات را به سمت ریموس پرتاب کرد. بعد، با چوب‌دستیش طلسمی قدیمی و بسیار قوی رو زمزمه کرد. ناگهان نوری شدید از چوب‌دستی خارج شد و همه‌جا رو روشن کرد. قدرت این طلسم به حدی بود که دیوار آجری، پاتیل درزدار و همه چیز در اطرافش به‌طور کامل نابود شدن. صدای انفجاری مهیب فضا رو پر کرد و گرد و غبار به هوا بلند شد.

وقتی گرد و غبار فروکش کرد، سالازار اسلیترین با قامتی بلند و نگاه ترسناک در مقابل حفره بزرگ به سمت کوچه دیاگون ایستاده بود. همه جادوگران و ساحره‌هایی که در پاتیل درزدار بودن، با دهان باز و چشمانی وحشت‌زده به سالازار خیره شده بودن. صدای همهمه‌های ترسناک و نفس‌های حبس شده در فضا پیچیده بود. حتی ماگل‌های طرف شهر لندن سر جاشون توقف کرده و بهت‌زده به این صحنه نگاه می‌کردن.

سالازار با خونسردی و آرامش به حفره بزرگ و مسیر باز شده به کوچه دیاگون نگاه کرد. با قدم‌های محکم و مطمئن به سمت حفره حرکت کرد، و جادوگران و ساحره‌ها با وحشت ازش فاصله می‌گرفتن. هیچ‌کس جرات نمی‌کرد حرکتی بکنه یا حتی حرفی بزنه. سالازار اسلیترین بار دیگه ثابت کرده بود که قدرت و عظمتش بی‌نهایت هست و به هیچ‌چیز و هیچ‌کس، حتی یه دیوار مظلوم، رحم نمی‌کنه .


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

بخشی از خاطرات سالازار اسلیترین : تاریکی که زنده ماند!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰:۰۵ جمعه ۸ تیر ۱۴۰۳
#3

گریفیندور، محفل ققنوس، مرگخواران

الستور مون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۹:۵۳ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۳۹:۲۸
از ایستگاه رادیویی
گروه:
مدیر دیوان جادوگران
شـاغـل
جـادوگـر
گریفیندور
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
محفل ققنوس
پیام: 184
آفلاین
توی یک روز گرم تابستونی، پاتیل درزدار جای سوزن انداختن نبود. جادوگرا و ساحره‌ها از قشرها و طبقات مختلف اومده‌بودن و می‌خواستن نوشیدنی کره‌ای تگری بزنن، یا برن کوچه دیاگون برای خرید، یا حتی اومده‌بودن سر قرارهای دوستانه، یا هر دلیل دیگه‌ای که به خودشون مربوطه.
و بعد، درحالی که دیگه جای نشستن وجود نداشت، در کافه یک‌بار دیگه باز شد و مردی با کت و شلوار قرمز و ظاهر عجیبش وارد شد، بدون این‌که به کسی نگاه کنه، از وسط کافه عبور کرد، حتی از پیش‌‎خوان که جلوش صف تشکیل شده‌بود هم عبور کرد، و به دیوار شرقی که بشکه‌های چوب بلوطی پر از نوشیدنی رو به روی دیوار قرار گرفته‌بودن، رسید.
- تو! آره آره! دارم می‌بینمت! فکر نکن اینا نمی‌بیننت کلا نامرئی هستی! بیا اینجا ببینم.

و اون کسی که "تو" خطاب شده‌بود، با شک و تردید یک قدم جلو گذاشت، به اطرافش نگاه کرد.
- قرمزی عجیب غریب چطور وینکی رو دید؟ وینکی جن مستتر بود!

و کسی که "قرمزی عجیب غریب" خطاب شده‌بود، یک قدم به وینکی نزدیک شد و با لبخند دندان‌نماش به مسلسلی که توی یک چشم به‌هم زدن جلوی بینیش قرار گرفته‌بود، نگاه کرد.
و تمام پاتیل درزدار در سکوت فرو رفت.

- هاها... دوست کوچولوی من! الستور هستم، از دیدنت خیلی خوشبختم.
- وینکی دوست کوچولوی یاروی قرمزی نیست! وینکی یک متر قد داشت! وینکی بین جنای خونگی خیلی رعنا بود!
- ببین باشه، ولی...

الستور خیلی آروم معرفی شخصیت وینکی رو باز کرد و زیر چشمی خوندش، حواسش هم بود هم‌زمان تماس چشمیش با مسلسل وینکی رو حفظ کنه، دلش نمی‌خواست کله‌ش با کلی سوراخ تزئین بشه به‌هرحال.
- ... یه خدمتی ازت می‌خوام؟

وینکی مسلسلش رو پایین آورد، با چشمای وحشی و شکاکش به الستور نگاه کرد، دستش رو تو دماغش کرد و مشغول تفکر شد.
- وینکی خدمت دوست داشت، ولی فقط خدمت به لرد سیاه رو!
- آره آره... منم همین‌طور. حالا چیزی که ازت می‌خوام اینه که بهم ورودی کوچه دیاگون رو نشون بده.
- مرتیکه قرمزی...
- الستور.
- الستور مرتیکه قرمزی مگه خودش بلد نبود؟ همه جادوگرا باید ورودی کوچه دیاگون رو بلد بود.
- من همیشه کتابا و وسایلمو از جادوکالا سفارش می‌دادم، کلا خانوادگی از ورود به کوچه دیاگون منع هستیم از حدود 100 سال گذشته...
- الستور مرتیکه مو قرمزی دنبال وینکی اومد.

و وینکی در حالی که انگشتشو از دماغش خارج می‌کرد و با روبالشی کثیفی که تنش بود، پاکش می‌کرد، جلو افتاد. الستور رو از در پشتی کافه خارج کرد، و جادوگر و جن خانگی وارد حیاط خلوتی در پشت کافه شدن که در نگاه اول هیچ‌چیز عجیب و خاصی نداشت.

و بعد وینکی به سمت دیوار آجری رفت، و با مسلسلش به چندتا از آجرای روی دیوار شلیک کرد.
و دیوار در حالی که به خاطر شلیک شدن مسلسل دردش گرفته‌بود، آخ و اوخ کنان از هم باز شد و آجراش از هم متفرق شدن و راه کوچه دیاگون نمایان شد.

- یعنی منم یکی از اونا نیاز دارم واسه ورود به کوچه دیاگون؟

الستور درحالی‌که متفکرانه به مسلسل وینکی نگاه‌ می‌کرد، سوالش رو پرسید.

- نه. وینکی مسلسلش رو به کسی نداد. الستور مرتیکه مو قرمزی بره واسه خودش یه راه ورود پیدا کنه. البته فقط باید با جادو به همون چهارتا آجر وسط ضربه زد.

و الستور لبخند پیروزمندانه‌ای زد، به سایه‌ش که با دست چپش شصتش رو به علامت موفقیت نشون می‌داد، و با دست راستش هم عصاش رو نگه‌‍داشته‌بود، نیشخندی زد و وارد کوچه دیاگون شد.


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

Smile my dear, you're never fully dressed without one


پاسخ به: پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۰:۴۵:۵۹ پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳
#2

ویزنگاموت

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۳ پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
دیروز ۱۳:۱۰:۱۴
از دره گودریک
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
شـاغـل
مدیر دیوان جادوگران
پیام: 5
آفلاین
لیست حاضرین در پاتیل درزدار


همون‌طور که گفته‌ شد، این لیست پیشنهادی از افرادی هست که در این زمان در پاتیل درزدار حضور دارن، یکیشون رو انتخاب کنید، روی پروفایلش کلیک کنید، راجع به شخصیتش مطالعه کنید تا بتونید ازش در داستانتون راهنمایی بگیرید که چطور به کوچه دیاگون وارد بشید!
البته شما محدود به این لیست نیستید و می‌تونید از هر شخصیتی که باهاش راحت‌ترید و شناخت خوبی نسبت بهش دارید کمک بگیرید.

آلنیس اورموند

الستور مون

دیزی کران

ریموس لوپین

سیلوی کرو

کوین کارتر

گابریل دلاکور

مرلین کبیر

مروپ گانت

وینکی


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۱۳ ۹:۲۹:۰۶



پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶:۴۹ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳
#1

گریفیندور، مرگخواران

اما ونیتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۲ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۲:۵۹:۳۶ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳
از دست رفته و دردمند
گروه:
مرگخوار
جـادوگـر
گریفیندور
جادوآموخته هاگوارتز
مشاور دیوان جادوگران
پیام: 164
آفلاین
جادو آموزان عزیز که نامه هاگوارتز را دریافت کرده اید و جادوگر شناخته شده اید....
شما تنها یک قدم با ورود به دنیای جادویی فاصله دارید!


حتما خیلی خوشحال هستید و با شوق و ذوق بسیار سریعا خودتان را به پاتیل درزدار رسانده اید که بدون تلف کردن وقت وارد کوچه دیاگون شوید. حالا وقت آن است که به روبروی دیوار جادویی بایستید و با چوبدستی به آجرهای خاصی ضربه بزنید که کوچه دیاگون نمایان شود!

ولی ....حتما میپرسید دیوار دقیقا کجاست؟ کدام آجرهای دیوار جادویی هستند؟ اصلا شما که هنوز چوبدستی ندارید!

ما برایتان راه حل داریم و نمیگذاریم دیر به هاگواترز برسید!


شما باید در پاتیل درزدار دوست و همراه خود را بیابید! از او کمک بگیرید و ورودی کوچه دیاگون را پیدا کنید!
لیست شخصیت‌هایی که در لحظه ورود شما به پاتیل درزدار در آن‌جا هستند، یک لیست پیشنهادی است و شما می‌توانید هر شخصیتی که با آن حس راحتی بیشتری دارید را انتخاب کنید.

برای انتخاب از میان شخصیت هایی که در پاتیل درزدار حضور دارند به پست بعدی بروید و روی اسم شخصیت مورد نظر کلیک کنید. به دنبال این کلیک شما به پروفایل شخصیت انتخاب شده منتقل میشوید و میتوانید ویژگی ها و تاریخچه شخصیت را بخوانید و یاد بگیرید.
بعد از آشنایی با شخصیت در پست خود با او گفتگو کنید، راه کوچه دیاگون را بپرسید و وارد دنیای جادویی شوید!

جادوآموزان عزیز دقت کنید که شناخت حدودی از شخصیت مورد انتخابتان نیز کافی است. از راحت نوشتن لذت ببرید و نگران اشتباه کردن در شناخت شخصیت‌ها نباشید.
ممکن است برای گرفتن آدرس دقیق کوچه دیاگون مجبور باشید برای فرد هدیه ایی بخرید! یا اینکه در پاتیل درزدار سیل بیاید و مجبور باشید برای رفتن به کوچه دیاگون تا دیوار جادویی شنا کنید!
ذهنتان را آزاد بگذارید و خلاق باشید!

مثلا اما ونیتی به پاتیل درزدار آمده و آدرس کوچه دیاگون را از سیریوس بلک میپرسد. سیریوس بعد سخنرانی مفصلی در مورد عدالت، به اما میگوید دیوار کوچه دیاگون به سقف پاتیل درزدار منتقل شده و آنها مجبور هستند برای ورود به کوچه دیاگون از نردبان استفاده کنند.

در دنیای جادویی آن سوی دیوار منتظرتان هستیم!
موفق باشید!



ویرایش شده توسط اما ونیتی در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۲۷ ۱۳:۲۹:۱۶
ویرایش شده توسط اما ونیتی در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۲۸ ۱:۲۷:۱۱
ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۱۳ ۹:۲۵:۵۲

تصویر کوچک شده

All great things begin with a vision ……....A DREAM







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.