هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: برای تو می‌سرایم ای دفتر دیوان اشعار
پیام زده شده در: ۰:۱۸:۳۵ جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳

هافلپاف

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴:۲۸ جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۱۲:۰۹
از نزدیک ترین نقطه به رگ گردنت
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموز سال‌بالایی
پیام: 34
آفلاین
میدونم قرار بود اسپم نکنم ولی آخریشه بو خودا

دیدمش
گفتم منم
نشناخت او

نیما یوشیج


زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو حمل میکنن .
تصویر کوچک شده


پاسخ به: برای تو می‌سرایم ای دفتر دیوان اشعار
پیام زده شده در: ۰:۱۰:۴۳ جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳

هافلپاف

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴:۲۸ جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۱۲:۰۹
از نزدیک ترین نقطه به رگ گردنت
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموز سال‌بالایی
پیام: 34
آفلاین
در درگهی که از دربش به تا قبرش
بزرگ ترین برد های من
بردگی برده ای بالا تر از قبلیست
به دنبال برق چشمانم نگرد.

زیرا در روزی که مرگ را نیاز آزادی خود دید
بر زیر آسمان غروب، در حال تماشای زردی آفتاب رز نما
زندگی اش را به زندگان بخشید

بخش اول: در سرایی که از ابتدا تا انتهای آن بزرگ ترین پیشرفت من خدمت به خادمیست که از خادم قبلی مقامی رفیع تر دارد، به دنبال شوق در چشمانم نگرد.
(تمرکز روی واج آرایی ب & ر هست به اضافه ی مصوت -ّ)

بخش دوم: چون نگاه زنده‌ی چشمانم، در زمانی که مرگ را تنها راه آزادی خود دید؛ در برابر غوب نور زرد خورشید که مانند گل رز، به رنگ سرخ در آمده بود به جمع مردگان پیوست.
(تمرکز روی واج آرایی ر، ز ، ی هست)


ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۱۵ ۰:۲۱:۲۶

زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو حمل میکنن .
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۰:۳۳:۰۲ جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

هافلپاف، محفل ققنوس

روندا فلدبری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۱۵:۴۵:۲۴
از دنیا وارونه
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
پیام: 189
آفلاین
“تو را دوست دارم ”
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند …




پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱:۵۰:۳۹ شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۱:۴۴ یکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۷:۳۹ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
از همین تریبون اعلام میکنم که اوضاع، اوضاعی نی...
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 149
آفلاین
دفتر شعرم را، باری دگر باز می کنم
شعر نوشتن را، با درد آغاز می کنم
شعر من، از خون جگر جان من است
پس دل کوکم را، بحر زدن ساز می کنم

دل غمگین است، محزون و رنجیده است
حال که فضا مسموم، بساط برچیده است
گویی برو عشق را، از عمق تو پی کن
گویم تو شو عاشق، دل همه چیز دیده است

ما ای مرلین گفتیم، کمر به نیک بستیم
گفتیم، هستیم، بر آن عهدی که بستیم
دنیا، جهانی داشت پر بود ز نامردی
همه ز بر رفتند، ما بودیم و ما هستیم

حال، تو خواه آن کن، هر آنچه که خواهی
ما نه گوییم این چه؟! نه بر کشیم آهی
ضرر رسد به توست، سودی که مارا نیست
پس تو برو لطفا، راهی نیست که تباهی


ویرایش شده توسط نیوت اسکمندر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۷ ۱:۵۵:۲۱

.یادگار گذشتگان.



با خود میگفتم اوضاع بهتر میشه و روزای خوبم میبینی!
الان فهمیدم خیر! اوضاع، اصلا اوضاعی نی!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷:۲۱ دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲

هافلپاف، محفل ققنوس

روندا فلدبری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۱۵:۴۵:۲۴
از دنیا وارونه
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
پیام: 189
آفلاین
صدتا بچه

دسته به دسته

در گروه های خود

یکجا نشستن

هر بچه ای هست

با هوش و دانا

قلب مهربانی

در سینه آنها

بچه ها را

گذاشتن با هم

در گروه های خود

مرلینا شکرا

هم نابغه و سخت کوش

هم خفن هستن

زردند و زیبا

هافلیا هستن




پاسخ به: کارگاه هنر ریونکلاو
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰

ریونکلاو، مرگخواران

سوزانا هسلدن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۶ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۴:۰۶:۳۳ یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳
از بچگی دلم می خواست...
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
جـادوگـر
پیام: 94
آفلاین
از روز و روزگاری
یکی شده بود فراری
نداشت اون کار و باری
این بود که یک روز سرچ هاش
سر در آورد از یه سایت
اون وقت بود که شد خوش حال
چون که تو هاگوارتز بود جاش
اما می کرد هنوزم
یه چیز اونو ناراحت
اونم این بود که هر وقت
می کرد اون فعالیت
تو سایت جادوگران
پرنده پر نمی زد
که بیاد بده ادامه
رول هاشو بی بهونه
فعالیت کنه اون
بکنه نقد پستاشون

شاعر : سوزانا هسلدن

♤♤
ببخشید دیگه اگه داغونه ،
ولی حق نوشتم دیگه


ویرایش شده توسط سوزانا هسلدن در تاریخ ۱۴۰۰/۱۱/۳۰ ۱۳:۵۶:۵۷

خواستن توانستن است.


پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰

ماتیلدا استیونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۷ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ یکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰
از زیر سایه ارباب
گروه:
مـاگـل
پیام: 15
آفلاین
خودمو میکنم معرفی
من هستم کلاه قاضی
آهای آهای بچه جون
من تشخیص میدم درونتو خیلی اسون
گریفندوریا شجاع و دلیرن
حتی شده باشه برای عزیز ترین کَساشونم میمیرن
هافلپافی های مهربون
نمیکنی مثل اونا پیدا تو زمین آسمون
ریونکلاوی ها باهوشن
همیشه دنبال کسب علم و دانشن
اسلیترین زیرک
همیشه هست دنبال قدرت
اینا هستن چهارتا گروه هاگوارتز
از من نترس بچه ی ناز
پ منو بکن بر سر
چون من کلاه قاضی دانا هستم
این بود تمام حرفام
تا سال بعد خدانگهدار



پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰

مارتین کاپلستون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۰ چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱
از Spinners Street
گروه:
مـاگـل
پیام: 23
آفلاین
هزاران سال پیش یا بلکه بیشتر
همان دوران که من بودم جوان‌تر
چهار جادوگر خوب و گرامی
زرنگ و همدل و پرکار و نامی
که بعد از گردش چرخ زمانه
هنوزم اسمشان بر هر زبانه
در این دنیای پر جنجال و غوغا
نشستند دور هم یک ز یک جا
گریفندور بیباک از یلان بود
هافلپاف عاقل و شیرین زبان بود
یکی ریونکلاو پر عدل و انصاف
یکی اسلیترین خود بین و پر لاف
همه هم فکر و هم آواز همسو
همی کردند فکر بکر از این رو
بنا کردند دانشگاه هاگوارتز
که آموزش دهند جادو و پرواز
همان روزی که کار آغاز کردند
گروهی بهر خود بنیاد کردند
دلیلش گونه گونی سلایق
میان این چهار استاد بالغ
گریفندور شجاعت ارج بنهاد
ولی ریونکلاو هوشش بها داد
هافلپاف سخت کوشی می پسندید
بهین شرط پذیرش را همین دید
ولی اسلیترین قدرت طلب بود
از این رو طالبین جاه بستود
ولی تا این چهار استاد بانی
همی بودند در این دنیای فانی
گروه خویش را گلچین نمودند
همه در کار خود استاد بودند
ولی روزی که این گوهرشناسان
برفتند از جهان با درد و نقصان
کدامین ساحر از روی فراست
شجاعات را ز رندان واشناسد
که گوید در هزاران سال دیگر
گروه دانش آموزان برتر
گریفندور چو راه چاره را یافت
مرا از سر چو بادی تند برداشت
یکایک بانیان عقلم نهادند
شعور و قدرت تشخیص دادند
اگر من را شما بر سر گذارید
بگویم بی خطا در سر چه دارید
نگاهی می کنم بر فکر و خویت
گروهی می نهم در پیش رویت


من کسی نیستم که حضورمو به کسانی که برای من اهمیتی قائل نیستن تحمیل کنم.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۴:۱۰ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰

آرتمیسیا لافکین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۶ یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۱:۵۸ دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰
از فلورانس، خیابان نورلند
گروه:
مـاگـل
پیام: 57
آفلاین

هلگا چو نیز فرمانروای زردها
ماها چو نیز آورنده ی بادها


Magic bridge for different hostsʕ´•ᴥ•`ʔ


پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷ شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۳ دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۳۴:۴۳
از تارتاروس
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 251
آفلاین
از کوییدیچ به یادگار دردی دارم.
که آن درد به صد هزار درمان ندهم.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.