خارج رول: ببینم مگه اینجا رول نیست؟.... راجر پس تو اینجا چی کار میکنی؟(یعنی اینکه شما لطفا یک کاری بکنید لطفا!!!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
)
--------------------------------------------------------------------------
همه
حمید: انا للالل.. و انا علیه راجعون!
راجر:oh my god!....بدبخت شدیم رفت...شناسه هممونو می بندن!
کریچر:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52427ab912dd5.gif)
....ارباب راجر....من می خوام برم خونمون!!
راجر: اتفاقا شما اینجا می مونی و ما میریم خونمون!
کریچر: دِ بیا!!!....چی شد!....حالا ما گفتیم ارباب ، تو چرا جو میگیرتت!...من چرا باید بمونم؟...به من چه ...نقشه مال تو بود!
راجر: ببین کریچر عزیزم ....
کریچر: من عزیز نیستم ، گفته باشم!!!!
راجر: خوب بابا ببین کریچر ما جادوگریم و شامل قوانین وزارت میشیم ... ولی تو جن هستی و کسی کاری به کارت نداره ...تاژه تو جن آزادی!...تازشم اگرم گرفتنت ما که نمردیم...
کریچر:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52427ab912dd5.gif)
راجر ...میدونستم که شما آخر معرفتین و منو تنها نمیذارین!
راجر: ما چاکرتیم ... اصلا حالا که قدر ما رو میدونی هر روز میایم ملاقاتت!!
کریچر:
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d880505a29.gif)
راجر: بچه ها فرار کنید!!!!!!!
بچه ها :
کریچر
پر طلا ، حمید ، راجر ، ققنوس، سام ، و ... سریع به طرف در تالار میدون ... همین که از کنار باغچه تالار عمومی رد میشن یه افسون به طرفشون میاد و همشون مثل ریونا خشک میشن!
فلور از طرف پله های خوابگاه دخترا به طرفشون میاد و دست به کمر می ایسته جلوشون....و با یک افسون دیگه آزادشون میکنه...
راجر: این چه کاری بود فلور...؟
فلور: آقا پسرا کجا تشریف می بردن اونم با این عجله؟
راجر: فلور این چه حرکتی بود مثلا من اینجا ناظرم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d880505a29.gif)
باید احترام منو نگه داری...کاری نکن که بدم شناستو ببندن!
فلور: به به ... دم در آوردی!...زیر سرت بلند شده ؟ ... ها؟
راجر: اِ چرا اشتباه منظورو میگیری عزیزم!!!.منظورم یک چیزه دیگه بود... حالا بدن برات توضیح میدم
فلور:
فلور: حالا لازم نکرده توضیح بدی ... ببینم نگفتین چرا دارین فرار میکنین!...نکنه برای ریونا اینطوری ترسیدین؟
راجر: تو از کج...
حمید با لگد میزنه به پای راجر
حمید با لبخند : چی ریونا؟...مگه ریونا چی شده؟
فلور: هیچی من میخواستم راجر رو افسون کنم اشتباهی خورد به ریونا...ترسیده بودین؟...
راجر و بقیه
---------------------------------------------------------------
خارج رول: می دونم خیلی در پیت بود ولی خداییش کل داستان در پیت بود دیگه منم نتونستم خوب درش بیارم ...حالا شما به بزرگی خودم می بخشمتون!!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
...خوبیش این شد که دیگه سره این داسان ایمجا بحث الکی نمیشه!