آقا به نظر من چون بحث قبلی خیلی بیمزه بود یه موضوع دیگه اوردم اینجا
______________________________________________
**** ساعت 11 شب جمعه****
دوربین از کره زمین فیلم برداری میکند، ناگهان از گوشه ای از این جهان بزرگ صدای آخ!! میاید.....دوربین جهت صدا را شناسایی کرده و زوم میکند.......اینجا قزوین است.......شهر آخ پرور....یعنی شهید پرور قزوین......
کارگردان : اشتباه اومدی آقا......باید بری هاگوارتز....این دفعه قزوین ماری نداشتیم که.
دوربین زوم اوت (zoom out) میکنه و میرسه به انگلیس...در قسمت شمال آن زوم کرده و میره و میره و میره تا میرسه به یه قلعه بزرگ.......ولی اینجا که هاگوارتز نیس....اینجا قلعه روشنایی است.......در داخل یکی از اتاق های آن دامبی و ولدی نشستن و میگن و میخندن........
کارگردان : بابا اینجا هم نیس....میگم برو هاگوارتز.
دوربین چی : بابا خوب یه google earth برامون بگیر......گفتیم هاگوارتز خودش بره دیگه......به من جه امکاناتتون محدوده؟
کارگردان : برو اقا برو.....
این دفعه دوربین بعد از زوم اوت دقیقا روی هاگوارتز میاد......پنجره ای باز است.......از آن داخل میشود.......شخصی میگوید آخ!!!! .....بله آخ از این روزگار!!! از راهروهای تاریک میگذرد و میگذرد تا میرسد به یک در.......
ای بابل!!! در قفل است.....از سوراخی بسی کوچک که زمان های قبل گیلدی آنرا بوجود آورده میگذرد....به در خوابگاه پسران میرسد......و برای اولین بار صدایی از آنجا به گوش نمیرسد....نه خرخر....نه آخ......نه خنده.......نه دعوا......یعنی داخل خوابگاه چه خبر است؟
دوربین چی در میزند......سویج در را باز میکند......دوربین چی را نمیبیند.....چرا؟ ......چون او کور است؟....چون او خواب است؟........چون دوربین چی نامرئی است؟ ......نخیر......چون او عینک ارنی را به چشم زده است.
دوربین چی به داخل آمده و در گوشه ای دوربینش را قرار میدهد.
الستور : کی بود سویج؟
سویج سرش رو میخارونه.......نمیدونم والا....به گمونم مزاحم دری بود.
سویج در خوابگاه رو میبنده و میره روی تخت میشینه.
راجر : خوب حالا چیکار کنیم؟
دویل : نمیدونم ولی یه کاری بکنیم.
الستور : من میگم یه کاره خوبی بکنیم......نوبتی دولا شیم بعدا از این بازی های چیه اسمش؟ جفتک چارکش؟ از اینا که از روی هم میپرن بازی کنیم.
کریچ : کور خوندی.....همون یه دفعه که باز کردیم و آخ هممون دراومد واسه هفت پشتمون بسه......
ارنی : پس آخه چیکار کنیم؟
ادی : من یه فکری دارم......بیاین جشن بگیریم.....
ارنی : آوریل هم مرده نه؟ مگه کره؟......یه صدایی اگه ازمون در بیاد میره گزارش میده.
ادی : خوب بریم باهاش خشکه حساب کنیم که گزارش نده. ما همیشه همینکارو با دامبی میکردیم.
الستور : البته اون دامبی بود....این آوریله.....یک دختریه که اه اه اه اه اه.....حاله آدم ازش به هم میخوره......چقد سختگیری.....چقد مغرور.....چقد مزخرف......
سویج : تازه اگه اون نگه چو میره میگه.....اونم یک آدم عنق......
همه پسرا در فکر فرو میرن...همینجوری انقده فرو میرن ا یه نفر میگه آخ....آخه جون فهمیدم. اون شخص کریچره.
کریچ : من میگم بیاین فیلم ببینیم....اصلا نه......باین فیلم تعریف کنیم......یا داستانای ترسناک.
همه : ایول کریچ ایول.
الستور : اول از همه من میگم...قبلنا یه روز بابام میخواسته یه سطل آب جوش بریزه تو حیاط....بسم الله نمیگه....شب که میشه وقتی همه میخوابن بابام هی تو خواب میگفت آخ....میدونین چی بوده؟
ارنی : لابد تو بودی
الستور : نه بابا.....اون موقعا من اصلا نبودم.....بابا هی تا غلت میزده یه چی گازش میگرفته.
همه از ترس به خودشون میلرزن و یه کم مهربون میشن.
الستور : خلاصه صبح که بابام بیدار میشه میفهمه که یه مورچه توی شورتش بوده.
همه :
ادی : برو بابا....من یه دفه داشتم با کامپیوتر کار میکردم....
کریچ : ایییی که گفتی ینی چه؟
ادی : بابا یه وسیله موگلیه....یهو باهام حرف زد....یعنی یه مرده از توی سیستم باهام حرف زد.
همه :
ارنی : منم یه دفه خاله ام با دخترش خونه تنها بوده...بعدا شب که میشه خاله ام همش صدای نفس نفسای یه نفرو میشنیده....صبح که بیدار میشه میبینه که 4 تا لیوان آب روی میزه که همشون یه خورده ت آب دارن.
همه :
مایکل : منم یه دفه سره کلاسم داشتم درس میدادم که دیدم 3-4 تا تیکه کاغذ سفید با چند تا نخ روی هوا دارن واسه خودشون این ور و اون ور میپرن.
همه به جز الستور :
الستور قهقه میزنه زیره خنده.
مایکل : چیش خنده داشت؟
الستور : آخه اونا میدونی؟.....من چند تا مگس گرفتم و یه سری به پاهاشون نخ سفید بستم.....یه سری دیگه رو هم ریقشون رو دراوردم و یه کاغذ کوچولو چسبوندم در اونجاشون.....بعدا هی اینا رو پر میدادم تو کلاس.
همه :
مایکل : یادم باشه این دفعه ازت امتیاز کم کنم.
سویج : خوب بچه ها بسه دیگه.......ساعت 12 است....بخوابیم......
همه میرن سره جاشون میخوابن.......و نیم ساعت یعد صدای هوووووووووو خوابگاه رو فرا میگیره.
[size=small]جادÙÚ¯Ø±Ø§Ù Ø¨Ø±Ø§Û ÙÙ
Ù