هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


"خبرهای فوری جادوگران" تنها زمانی ظاهر می‌شود که وقایعی خاص در جامعه‌ی جادویی جادوگران در حال به وقوع پیوستن باشد. با ما همراه باشید تا از جدیدترین خبرها مطلع شوید.


اگر می‌خواهید از وقایعی که در جریان است جا نمانید، بهتر است هرچه زودتر در محل حادثه حضور پیدا کنید و خودی نشان دهید!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۰:۳۵ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۵
#66

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
جـادوگـر
پیام: 1220
آفلاین
(بين دو صحنه همه چيز تاريك ميشه!)
: فكر نمي‌كني راه ديگه‌اي هم باشه!
نه، تا الان هيچ وقت اين قدر مطمئن نبودم!
ولي اگه نشه!
مي‌شه!
اگه..
حتما مي‌شه!!
صداي دوم ساكت مي‌شه!
صداي درآورده شدن و پوشيدن لباسي بگوش مي‌رسه و زدن كليد برق و روشنايي! شخص به طرف سيستم امنيتي مي‌ره و كدي رو وارد مي‌كنه و كارتي رو از دستگاه ميگذرونه! و در باز مي‌شه!
متشكريم: محقق آوريل! ورود شما در ساعت 4:32 دقيقه ثبت شد! ميتوانيد وارد شويد!
آوريل در حالي كه خنده‌اي ترسناك به خودش گرفته (ولي هنوز آثار ترس از شكست روي صورتش مهياست) وارد اتاق مي‌شه!
(زير لب): بهشون نشون مي‌دم! وقتي تنها نشان شناساييشون رو ازشون گرفتم! ديگه هيچي نيستن! بدون هويتشون اونها مرده‌اند! افرادي بدون روح!
و با حالتي مايوس: ولي چه جوري؟
....


اهم من يه پيشنهاد دارم:
1- شما براي شركت در فيلم‌نامه نويسي ميتونين (مثل من) فقط يك قسمت كوتاه شايد 30 ثانيه رو بنويسين! بعد در نهايت اون‌ها رو ميشه بهم چسبوند و با نظرهاي ديگه فيلم رو اكران كرد!
2- نكات اين قسمت:
1- هر دوي اون صدا ها مال آوريله! دوشخصيتيه تقريبا
2- اين قسمت كوتاه مربوط به قبل از درست كردن اون معجون
3- در مورد خط آخر! هيچي ديگه بدون شرحه! فقط بگم آوريل با اين معجون ميخواد كاري كنه كه هيچ كسي ايستاده نباشه كه آدماي دولا رو دوست داشته باشه
4- اين قسمت هم مي‌تونه به صورت قبل از شروع به ساخت معجون بياد! يا به صورت يه يادآوري!


!


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵
#65

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
جـادوگـر
پیام: 1220
آفلاین
تصویر کوچک شده

بدون شرح

فقط Raven Bros


!


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵
#64

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
مـاگـل
پیام: 256
آفلاین
کریچر:اونا برگشتن!
وینکی:کیا؟!
کریچر دهانش را باز میکند تا جواب دهد،اما با دیدن چهره چند دختر متعجب که به او خیره شده اند چیزی نمیگوید.به وینکی اشاره ای میکند و با هم به سمتی دیگر میروند.
کریچر:ما نباید با کسی صحبت بکنیم!
وینکی:راجع به چی با کسی صحبت نکنیم؟!
کریچر:راجع به هیچی.ما نباید با کسی حرف بزنیم،چون...
وینکی :چون چی؟!
کریچر:چون ممکنه اونا رو به کشتن بدیم.با وجود برگشتن اونا،ما دوستامونو به خطر میندازیم!
وینکی:من هیچی نمیفهمم.میشه توضیح بدی؟!
کریچر:جنهای ارباب،خونه شماره دوازده،زنده شدن،با کمک یه آدمی که شایدم آدم نه یه جادوگری که....(با ترس بیشتر) حالا اونا با چشماشون ما رو زیر نظر دارن.
وینکی:خوب؟!
کریچر:خوب ؟!...خوب اونا بعد از یه مدت ما رو مطیع خودشون میکنن و...
وینکی:(با نگرانی) و چی؟
کریچر: و ما مجبور میشیم دست به کارایی بزنیم که اصلا دوست نداریم!
وینکی:(با شک) مثلا به خطر انداختن دوستامون؟!
کریچر:آره،اونا می خوان همه چیز تحت نظرشون باشه!می خوان...وای...اونا حتی میتونن با چشماشون و ذهنشون آدم بکشن.
وینکی:حالا ما چی کار میتونیم بکنیم؟
کریچر:باید یه سر به خونه شماره دوازده بزنیم و بعدشو نمیدونم.
(برای لحظه ای غیب میشوند و درست روبروی در کهنه و مشکی می استند)
وینکی:(با ترس،در حالی که صدایش می لرزد)این جان؟
(کریچر با سر ،جواب او را میدهد.در را بااحتیاط و آهسته هل میدهد و با هم وارد خانه میشوند.کریچر اطراف را نگاه میکند و روی زمین یک تکه روزنامه میبیند،آن را برمیدارد و رو به وینکی میگوید)
-روزنامه مال امروزه.
(صفحه اول آن را نگاه میکندفناگهان چشمانش تغییر حالت میدهد و با وحشت به وینکی نگاه میکند....)
______________________

(یونا میخوام با کمک بقیه فیلم (مثلا ترسناک البته) رو کامل کنم و بذارم توی هالی ویزارد.اگه جد یادامه بدیمش،فکر نکنم زیاد بد از آب در بیاد،پس همگی کمک کنید.مرسی!)


همه چیز همینه...
Only Raven


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۸:۴۴ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
#63

یونا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۴ چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۱۸ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
از بيمارستان سوانح و بيماري هاي سنت مانگو-طبقه ي اول نه،طب
گروه:
مـاگـل
پیام: 120
آفلاین
صدای قهقهه ای بلند را شنید. و بعد غرشی ترسناک:"ما برگشتيم"
"ما برگشتيم"
صدا لحظه اي قطع نمي شد.
"ما برگشتيم"
وينكي احساس عجيبي پيدا كرد. آن صدا عذابش مي داد. گوش هايش را با دستانش پوشاند، اما قطع نشد. فهميد گوش هايش نيستند كه آن را مي شنوند بلكه صدا از درونش مي آيد. آن ها به او اخطار مي دادند.
دستانش لرزيدند و اشك ها از چشمانش پايين آمدند. سر كريچر را از روي زمين بلند كرد. سعي كرد بدنش را هم بلند كند اما نتوانست. به خوابگاه برگشت تا از دختر ها كمك بخواهد.
در خوابگاه كسي بيدار نبود. پس مجبوربود خودش آن ها را بيدار كند. نمي دانست كار درستي مي كند يا نه اما بالاخره به كمك نياز داشت. اول آنيتا را كه تختش نزديك در بود بيدار كرد و به سراغ بقيه رفت. آنيتا به زور چشمانش را باز كرد و بعد از كشيدن خميازه اي بلند از وينكي پرسيد:
- چه خبره؟... هنوز هوا تاريكه كه!
وينكي كه سعي داشت لونا را بيدار كند جواب نداد.
كمي بعد با كمك الكسا و گابريل كريچر را روي تختي گذاشت. دخترها راحتش نمي گذاشتند و مدام ازاو درباره ي دليل كارهايش سوال مي كردند. از طرف ديگر صدا هم لحظه اي قطع نمي شد. سرش به شدت درد مي كرد. مي خواست سرشان فريلد بكشد تا سوال كردن را تمام كنند. اما مي دانست كه آن ها هم حق دارند. كارهايش برايشان عجيب بود. بالاخره گفت:
- متاسفم كه بيدارتون كردم. وقتي كريچر به هوش بياد مي فهميد!
چه حرف اخمقانه اي! تازه شايد كريچر نمي خواست بقيه بفهمند و او باعث شده بود تا دخترها و به زودي پسرها كنجكاو شوند و...
تا زماني كه آن صداي وحشتناك قطع نمي شد، نمي توانست در باره ي كاري كه انجام داده يا حرف كريچر فكر كند. روي تخت كنار كريچر نشست. نگاه بقيه به روي خودش را احساس مي كرد و پچ پچ كردن آن ها را مي شنويد.
كمي گذشت. همه خواب آلود شده بودند. بعضي ها روي تختشان دراز كشيدند و بعضي ديگر هم چنان با خواب در جنگ بودند. بالاخره كريچر چشمانش را بازكرد و آرام گفت:
- وينكي... بايد بهم كمك كني. اونا دوباره برگشتن...
-----------------------------------------------------------
وينكي، شايد بهتر باشه خودت قضيه رو روشن كني و شرح بدي چون ممكنه داستان اصلي خوب از آب در نياد!
منم ترسيدم با بيشتر ادامه دادن به شعار بزرگ و پر قدرت ريون تيوي عمل كرده باشم
دوم اينكه اگر مي خوايم اين فيلم رو ادامه بديم (كه حتما بديم!) پستهامون خيلي بلند مثل پست هاي عقاب طلايي راونكلا نباشن بهتره. چون هم افراد بيشتري ادامه اش ميدن (مثل خودم) و هم مجبور نمي شيم چيزهاي تاثيرگذارو مهم زيادي تو پستمون داشته باشيم. ( برعكس عقاب طلايي رونكلا!)


ویرایش شده توسط یونا در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۸ ۱۰:۲۲:۴۰

هنوز در همين نزديكي شايد منتظر ماست
يك جاده ي جديد يا كه دروازه اي مخفيØ


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۷:۴۱ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
#62

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
مـاگـل
پیام: 256
آفلاین
خانه ای از جن

صفحه تاریک است.نوشته یفید رنگی ظاهر میشود:"خانه ای از جن"
بازیگران:اهالی ریون کارگردان:از اون کارگردانای معروف
****************
همه جا تاریک بود و سکوت اطراف را فرا گرفته بود. و تنها روشنایی موجود نور ستارگان بود.صدای قدم هایی این سک.ت را شکست.تق...تق..تق..
سایه ی روی دیوار لحظه ای ایستاد،کفشهایش را درآورد و در کیف کوچکش جا داد. دوباره شروع به راه رفتن کرد. و باز سکوت.به طرف در مشکی و کهنه خانه ای قدیمی رفت.بالای در نوشته شده بود:شماره دوازده
آهسته و با ترس دست خود را به طرف در برد و متوجه شد که در باز است.آن را هل داد و در با صدای جرجر بسته شد. قدمی جلو رفت.،صدای قدمهایش در سالن پیچید.از پله های سنگی بالا رفت و به راه رویی رسید که چندین سر به روی دیوار آن نصب شده بود.
سرهایی با چهره های ترسناک،پیر×خشن و بعضی هم جوان.آنها با چشمان خود حرف میزدند.
دست خود را به سمت کیفش برد و چوب بلند و باریکی را از کیف بیرون آورد.چوب را به طرف دیوار گرفت و زیر لب گفت:"حالا وقتشه..." ناگهان نوری اطراف او را در بر گرفت.نور به سمت سرهای روی دیوار حرکت کرد.او فریاد بلندی کشید،روی زمین افتاد و چوبدستی او به گوشه ای پرتاب شد.لحظه ای سکوت و بعد صدای تق تق.اما نه صدای کفش او بلکه سرهای روی دیوار آهسته آهسته تکان میخوردند. پلک میزدند و سرانجام لبهایشان تکان خورد و صدایی در فضا پیچید:"ما برگشتیم" و بعد صدای قهقهه ای وحشتناک خانه را به لرزه دزآورد.
******************

(تصویر کاملا سیاه و تاریک میشود. و بعد تالار تاریک ریون را نشان میدهد.دوربین به سمت خوابگاه پسران میرود و به تخت کریچر نزدیک میشود و ناگهان کریچر از خواب بیدار میشود و با ترس روی تخت مینشیند. با دست عرق سردی که بر پیشانیش نشسته پاک میکند. از تخت پایین می آید و با سرعت به طرف خوابگاه دختران می رود. با تمام توان خود به در ضربه میزند."وینکی...وینکی..." در با صدای ترقی باز میشود و وینکی خواب آلود در مقابل در ظاهر میشود.:"جی شده؟!!" و با دیدن چهره نگران کریچر از خواب آلودگی در می آید و می گوید:"کریچر؟!چی شده؟ حرف بزن..."
کریچر با ترس و نگرانی می گوید:"وینکی...اونا.....برگشتن..."
وینیک:"کیا؟زودباش حرف بزن..."
کریچر:"جن ها...چشمای اونا....جن ها ...صداشون.. وای..."
وینکی:"جن ها چی؟چشمای اکی؟ کریچر خواهشا درست حرف بزن"
کریچر:"خونه شماره دوازده..." و روی زمین افتاد و بیهوش شد. وینکی نمی دانست چه کار کند. خم شد تا کریچر را از جا بلند کند که ناگهان صدای قهقهه ای بلند را شنید. و بعد غرشی ترسناک:"ما برگشتیم....
(اگه این فیلمو ترسناکش کنین،ممنون میشم. )


همه چیز همینه...
Only Raven


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۲:۰۲ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۵
#61

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
مـاگـل
پیام: 742
آفلاین
خوب یه مسئله ای رو برات روشن کنم
ماهیت قزوینیا چیه ؟
جواب : آدمای دولا رو دوست دارن
در مورد شخصیت ها هم شیش تا نیستن که کم کم بهشون اضافه میشه اگر همه این طرح رو تائید کنن من یه طرح کامل تر مینویسم یا اگر کسی خواست بیاد یه طرح کامل تر از این بنویسه با شخصیت های بیشتر
با تشکر


ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۲:۰۶:۵۹

[b][color=0000FF]بينز نام


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۵
#60

لیندا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ شنبه ۸ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۱۲ دوشنبه ۶ آذر ۱۳۸۵
از اتاق یک کشاورز
گروه:
مـاگـل
پیام: 21
آفلاین
سلام
منم میگم طرح اولیه خوبه ولی یه سوال دارم : گفتی :« تصمیم به ساختن ویروسی میکنه تا ماهیت اصلی قزوینیا رو نشون بده ». بعد یه خورده پایین تر گفتی تبدیل به آدمای دولا می شن. می شه بپرسم این دو تا چه ربطی به هم داره ن؟

بعد فکر نمی کنی شیش تا شخصیت کم باشه؟ در حالی که از یونا که همین بالا یه جورایی آمادگیشو اعلام کرده هیچ اسمی نبردی؟

در هر حال امیدوارم موفق باشید/باشیم!!! ببینم همین جا می خواید بنویسیدش؟


به ترین کار را از توانمندان ندان بلکه بیش تر به چیزی بنگر که از ناتوانان سر می زند


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#59

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
مـاگـل
پیام: 742
آفلاین
خوب ادی جان دستت درد نکنه حداقل تو به فکری در مورد اینکه گفتی فیلم بزن بزنه و هندی باید بگم اصلا اینطور نیست و فیلم نامه طنزه ولی هنگامی که طرح نوشته میشه دلیلی نداره که طرح رو هم به صورت طنز بنویسیم در مورد بزن بزن هم باید بگم از روی خود فیلم رزیدنت اویل برداشت کردم فکر نکنم در نگارش نهائی همش بزن بزن باشه در مورد اون نکته ای هم که گفتی اصلا طرح رو یکم تغییر دادم چون اصلا به بینز نمیاد با ادی و آوریل همکاری کنه من دو تا مثلث رو در دو طرف پیش بینی کردم ادی و آوریل و الکسا در یک طرف و بینز و جان و اکتاویوس در یک طرف دیگه اینطوری شخصیت ها مثل تالار در مقابل هم قرار میگیرن

آوریل یک دانشمند در زمینه ی مواد شیمیائیست بعد از یک سفر به قزوین و آشنائی با مردم قزوین و در پی اون تنفر از مردم قزوین تصمیم به ساختن ویروسی میکنه تا ماهیت اصلی قزوینیا رو نشون بده بنابر این در آزمایشگاه خود مشغول ساخت این ویروس میشه و با همکاری ادی و الکسا که اونا هم دانشمندن !! موفق به ساخت این ویروس میشن. آوریل و ادی و الکسا به دنبال افرادی برای آزمایش این ویروس میگردند که با توجه به سوابق شرارتی که بینز و جان و اکتاویوس دارن اونا رو برای آزمایش انتخاب میکنن و با ترفندی اونا رو به آزمایشگاه میکشونن ویروس با موفقیت آزمایش میشه این سه نفر تبدیل به آدم های دولا میشن. آوریل و ادی و الکسا تصمیم میگیرن که اونا رو در جائی نگهداری کنن تا ویروس منتشر نشه ولی اونا از دستشون فرار میکنن و ویروس رو منتشر میکنن و بدین ترتیب اطراف آوریل و ادی و الکسا رو افراد ویروسی و دار و دسته ی بینز میگیرن و تقریبا همه ی افراد شهر مبتلا به ویروس میشن . یه مبارزه بین آوریل و الکساو ادی با دارو دسته ی ویروسی ها شکل میگیره که بالاخره میتونن از دست اونا فرار کنن و به شهر برسن . واقعه ی اصلی و درگیری اصلی بین دار و دسته ی آوریل و بینز در بیرون شکل میگیره .

خوب این طرح من بود نظرتون رو لطفا بدید در مورد اینکه چقدر عناصر درگیری رو توش بزاریم اون دیگه موقع نوشتن مشخص میشه


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
#58

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
مـاگـل
پیام: 536
آفلاین
طرح اوليه داستان خوب بود!
فقط يه نكته: آيا آوريل و ادی براي يافت يه شخص براي آزمايش ويروس؛ به يه راهنما نياز دارن؟ و آيا اين راهنما بعد وارد دارودسته ميشه؟
اين معقول نميياد به نظرم ...
يه نكته ديگه هم بگم: به نظرم اگه آوريل تنهايي ويروس رو بسازه بعد بره دارو دسته جمع كنه، بهتره


خب اين طرحي كه شما دادي خوبه! ولي همش بزن و بزن ميشه كه! فيلم هندي ميخوايم بسازيم؟
خب مسلماً همه از فيلمي خوششون ميياد كه طنز باشه! مثلاً اگه يكي بياد هملت رو بزنه تو هالي ويزارد، يه نفر هم اون رو نميخونه!

خب من نظرم رو گفتم! مرسي از اينكه اين فيلم رو جدي ميگيري و برات مهمه


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: تله تاتر
پیام زده شده در: ۰:۳۷ یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
#57

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
مـاگـل
پیام: 742
آفلاین
بروبکس اگر در مورد فیلم نامه نویسی به من اعتماد دارین به حرف من گوش کنین ضرر نمیکنین
ما الان یه طرح داریم


آوریل تصمیم میگیره توی شهر قزوین یه ویروسی بسازه که باعث میشه فرد ویروسی، دولا دولا راه بره و هر کسی هم که فرد دولایی را!! نمود، خودش هم نموده بشه، یعنی درواقع ویروسی بشه، بدین ترتیب شما شاهد این هستین که در مدت 1 ساعت کل جمعیت قزوین دولا دولا راه میرن

خوب به نظر من این طرح خوبه
اگر بخواهیم اینو ادامه بدیم الان باید یه طرح کامل تر بنویسیم
لطف کنید فکر کنید تا الان تو این تاپیک هیچ پستی نخورده و از اینجا به بعد ادامه میدیم
اگر به من اطمینان کنید ضرر نمیکنید عزیزان لطف کنین این طرح رو یکم کامل تر کنین یعنی به همین صورت طرح بنویسین
با تشکر
==========================================
حالا من یه نمونه طرح کامل تر از این میزنم و منتظر طرح های شما هستم


آوریل یک دانشمند در زمینه ی مواد شیمیائیست بعد از یک سفر به قزوین و آشنائی با مردم قزوین و در پی اون تنفر از مردم قزوین تصمیم به ساختن ویروسی میکنه تا ماهیت اصلی قزوینیا رو نشون بده بنابر این در آزمایشگاه خود مشغول ساخت این ویروس میشه و با همکاری ادی موفق به ساخت این ویروس میشه . آوریل و ادی به دنبال فردی برای آزمایش این ویروس میگردند که به بینز برخورد میکنن بینز فردی است که اونا رو راهنمائی میکنه تا فرد مورد نظرشون رو پیدا کنن این فرد جانه . ویروس با موفقیت آزمایش میشه و جان تبدیل به یک آدم دولا میشه . آوریل و ادی و بینز تصمیم میگیرن که جان رو در جائی نگهداری کنن تا ویروس منتشر نشه ولی جان از دست اونا فرار میکنه و ویروس رو منتشر میکنه و بدین ترتیب اطراف آوریل و ادی و بینز رو افراد ویروسی میگیرن و تقریبا همه ی افراد شهر مبتلا به ویروس میشن . یه مبارزه بین آوریل و بینز و ادی با دارو دسته ی جان شکل میگیره و آوریل و ادی و بینز موفق میشن از دست دارو دسته ی جان فرار کنن و از آزمایشگاه وارد شهر بشن ولی تمام شهر مبتلا به این ویروس شدن .

این فقط یه نمونه بود برای قسمت اول رزیدنت آوریل که میتونه ادامه دار باشه
حالا منتظر نظرات شما هستم شما میتونید بر اساس اون طرح اولیه طرح بدید یا فقط نکاتی درباره ی این طرح من بنویسید


ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۴ ۱۶:۴۸:۰۸

[b][color=0000FF]بينز نام







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.