اين فيلم كاملا غير هري پاتري بوده و بابت اين قضيه از ناظر فروم اجازه گرفتيم(ناظر فروم خودمم و سيريوس :grin: )
===
مكان:دژ مديريت
زمان: ساعت 3 صبحدوربين وارد يك اتاق مخوف كه گويا مال فرماندهاي هست ميشود! به ديوار اتاق سرهاي بريده شده بلاكيون تاريخ جادوگران چسبيده است!
نزديك صندلي سلطنتي انتهاي اتاق ميشويم!روي صندلي كسي نشسته است اما صندلي پشت به ماست و ما آن فرد را نميبينيم! تنها دستي از پشت صندلي بيرون آمده و سر گربه وحشياي را نوازش ميكند!دوربين ميخواهد نزديك تر شود كه يك ندايي از پشت دوربين ميايد(:هوووي مگه نگفتم زياد جلو نرو؟) كه دوربين پشيمون شده و جاي خود باقي ميماند!
آن شخص مخوف روي صندلي خود پشت ميزي عجيب نشسته است كه رويش پر از دكمه هاي چشمك زن قرمز و سبز و نارنجي و زرد و گلبهي است! در گوشه ميز يك برچسب ديده ميشود! از اين نوع برچسب هايي كه روي جلد كتاب هاي دبستان ميزديم! رويش نوشته شده: ميز مديريت!
آن فرد مخوف بعد از نوازش گربه وحشي، يك سيلي بر صورت گربه وحشي ميزند و گربه وحشي خيـــــــوووو ميكند!بعد آن فرد مخوف دستش را روي دكمه قرمز كنار گربه فرو ميكند و كلام ميآغازد:
--آنتونين پاچهخاريان! به سرعت نزد سرژ برو و فرمان ساخت فيلمي كه در موردش گفته بودم را بي كم و كاست برايش بازگو! بگو كه شخصا براي بررسي فيلم به سينما ميروم!
ساعت:3:30 صبحآن فرد مخوف در حال درآوردن شپش هاي گربه وحشي است!
چراق گلبهي ميز مديريت روشن شده و صداي آنتونين پاچهخاريان پخش مي شود:
--سرورم! سرژ گفت با كمال ميل آماده پاچهخاري است!قربان!
--خوبه!
و بعد به شدت ميخندد طوري كه گربه وحشي از ترس زهره ترك شده و جا در جا خشك مي شود
--هاهاهاهاهاهاهاها!!!! بالاخره ميگيريمت گجت...چيز...يعني...ميگيريمت هاااااجي داركي...
مكان: ورودي آمفي تئاتر دانشكده علوم سياسي دانشگاه مازندران!
زمان:ساعت11 صبح!(تهه سانس ضايع براي رفتن به سينما!)
قامت پشت همان فرد مخوف جلوي ورودي پديدار شده همراه با يك گربه وحشي خشك شده!
دوربين دور مرد قامت مخوب ميگردد تا چهره اش مشخص شود!
كارگردان--سرژ: كـــــــــــات بابا! عجب خنگي هستي تو! با تو هستم هووووي فيلم بردار! چند بار بگم نبايد چهره اين فرد مخوف مشخص بشه؟ حالا هي دور بزن تو!ابله! يك دو سه اشكن!
قامت مخوف وارد سالن شده و روي يكي از صندلي هاي رديف اول كه بسيار نزديك به پرده هست مينشيند!
فيلم شروع مي شود:
كمپاني خواهران تُف(امپراتف و بووبوتف) تقديـــــــــــــم ميكند!فيلم مستند:
آمادگي فانتزي!كارگردان: سرژ تانكوفسكي
دستيار كارگردان: آنتونين پاچهخاريان
نورپردازي:يك لامپ كوچك گدازهاي! (انرژي گدازهاي چيزيست مخوف تر انرژي هسته اي!)
بازيگران:
همه در جاي خود!
اسپانسر:هري پاتر!
اين فيلم با دستور رسمي هري پاتر مبني بر ضايع كردن سايت همسايه(آكادمي فانتزي) و اهداف شوم ديگر ساخته شده است!
كارگردان اگر اين فيلم را نميساخت شناسهاش به ديار باقي ميشتاقت و همجوار آرشام و ديگر اراذلي كه شهيد شدند ميگشت!
متن اين تهديد در كتاب مشهور هري پاتر موجود است
كتاب:زندگاني خفن من!
نويسنده: آدولف نيلي!(كپي رايت باي امپراطور)
قطعه اي از كتاب--فصل«حركات بي ادبي و گاها بي تربيتي»
...و در ابتدا جادوگران بود و جادوگران نزد من بود و جادوگران، من بود! اي سرژ! آكادمي را ضايع ميكني يا ضايعات كنم؟!
---
دوربين بيرون يك ساختمان عظيم است به نام آمادگي فانتزي است!يك عده عضو زير 14 سال توي حياط آمادگي مشغول بازي هاي ع.ت.ف هستند!
دارت ممد: شمشيرم كـــــــــــــو؟
ايزيلدور: بچه ها حملههههه
شيطون خفن: دستا بالا!
دوربين بيخيالشان شده و وارد ساختمان ميشود!يك عده ترول گنده از در ورودي محافظت ميكنند! سرژ به عنوان كارگردان وارد صحنه مي شود و چند تا داستان علمي تخيلي ميدهد دستشان تا سرگرم شوند و بعد وارد سالن آغازين سايت ميشويم!
سالن اوليه ساختمان به چند بخش تقصيم شده كه دوربين از بالا شروع ميكند به فيلم گرفتن از آنها!
قسمت عكس هفته:يك فرشته كاملا برهنه در حالا نجات يك مرد بيچاره از چنگال اژدها هست!
تعداد بازديد:97135647941
راي: 457125785 از 5
بخش نظرات عكس:
سانسور شد
بخش داستانكككككك برتر:اژدها، ربات را خورد!
بخش اخبار:خبر اول:ديروز الاغنوس يخورده از جايش تكون خورد! لازم به ذكر است كه اين سياره شونصد بيليارد سال نوري با ما فاصله دارد!
نظرات خبر:
شبنم: به به! به به!
ارباب سياهي: نه مخالفم!
ليچ كينگ:يعني زمين در خطره؟
ايفي ژني: من از سياره الاغنوس عكس گرفتم..ايناها
مخمل: خانم ژني! اين سيارهي توي عكست چقدر شبيه زمين خودمونه!
شبنم: واااااي مامان من ميترسم...
بلو استار:شبنم چند بار نظر ميدي؟
خبر دوم:بچه ها مشهور شديم بالاخره! توي صفحه ورزشي روزنامه جام جم در مورد ما نوشته! ايناها:
تكه اي از خبر ورزشي جام جم:
ديروز علي دايي اعلام كرد علي كريمي خيلي فانتزي بازي ميكند!نظرات خبر:
شبنم: به به! به به!
ارباب سياهي: نه مخالفم!
ليچ كينگ:يعني تيم ملي در خطره؟
ايفي ژني: من از علي كريمي عكس گرفتم..ايناها
مخمل: خانم ژني! اين عكس چقدر شبيه علي داييه!
شبنم:واااااي مامان من ميترسم...
بلو استار:شبنم چند بار نظر ميدي؟
دوربين وارد تالار عمومي گفتگو ميشود! تالاري بسيار مجلل، وزين و زيبا! دوربين بالاي هر فروم كه براي خود يك بخش مجزا دارد ميرود و از ماجراهاي درون فروم فيلم ميگيرد!
فروم از هر دري سخنيتاپيك«هرچه ميخواهد دل تنگت بگو»
آرتاس:سلام خوبين؟
مخمل: مرسي تو چطوري؟
ليچ كينگ: چه خبر؟
شيخ دراكولا: خب "ديگه" چه "خبر" رفيق "مخمل" ؟
سرژ: سلام
سردبير: بچه ها اين از جادوگرانه! بـگيــريــنــــش!
تاپيك«پارسال بهار دسته جمعي رفته بوديم كجا؟!»
مشترك گرامي! دسترسي به اين تاپيك امكان پذير نميباشد!فروم كارگاه داستان نويسيتاپيك:«بچه ها! كي بلده داستان بنويسه؟!»
عر:جسيكا جسيكا! مَن چرا تيكه تيكه مينويسَم هَمَش؟!
بووبو: بچه ِ ها من ِ يك ِ داستان ِ نوشتم ِ، اينجا بذارم ِ يا بفرستمش ِ واسه معرفي كتاب ِ؟!
پوزيترون:بفرستش واسه معرفي فيلم!
فروم ارباب حلقه هاگالم: ببخشيد اون تيكه كه انگشت فرودو ميره تو چشم سائورون، بعدش چي ميشه؟
اله سار:اتفاق خاصي نميوفته!
اوندديمار لاپافاكسو(يك اسم عجيب!): نه من يادمه سائورون جيغ ميكشه اينجوريآآآآآآآي چـــــــشـــــــــــمـــــــــم !!!...
فروم هري پاتر
همه اعضا با هم يك صدا: اه اه!زنيكهي بولينگ! چه كتاب بچهگونهاي! واقعا خيلي بي كلاسيه! بزن فروم رو ناپديد كن!در شان ما نيست! خصوصا اينكه يكي از مخالفانمون هم يه سايت زده به نام جادوگـــ...
فروم ادبيات ع.ت.ف:بلو استار: آستين خوبه...كلاه خوبه
اله سار:منظورت آسيموف و كلارك بود؟
ارباب خاندان: تري پرچم!
بووبو:همهشونو ِ سوسك ِ ميكنم...
دانيل: نه ميخوام ببينم اينجا كي جراتش رو داشته «بنياد» خونده؟هــــــاااااي نفس كش!
حسين شهرابي: انحناي فضا زمان چشمهايت مرا...
فروم بحث در مورد مطالب سايتپوزيترون:خب بچه ها بحث كنيم!
تولكاس:زكي! آقا سايت كه مطلب نداره! در مورد چي بحث كنيم؟
سردبير:مطلب نداره؟ تو بي جا ميكني همچين حرفي ميزني بيفرهنگ! ميزنم داغونت ميكنم ها! حالا كه اينطور شد خودم فردا يك مطلب در مورد آموزش فوتوشاپ ميزنم!
فروم مباحث خيلي علمي و سنگين(توضيح جلوي فروم:اگر پرفسور نيستيد وارد نشويد!)
تاپيك«چرا و چگونه؟»
دانيل: چرا؟!
جيني: چگونه؟!
گوليو: ببخشيد بچه ها كي ميدونه دليل پديده فوتوسنتز چيه؟
دانيل: من بگم؟ من بگم؟
گوليو: نه!!
دانيل: نامرد!
جيني: كي ميتونه عجايب هفت گانه رو نام ببره
سردبير: يكيش جادوگرانه!
سارا:...
تاپيك «جوامع ع.ت»
بووبو: بله...از نظر فوكو اغلب شهرهاي امروزي در برابر پلورايسم به سمت جوامع هتروژنيك جهتگيـــ....
آرتاس:آقا صبر! اي كه گفتي يعني چه؟
بلو استار:من چرا هيچي نميفهمم؟
مخمل: موضوع چيه؟
ليچ كينگ:آقا زير ديپلم حرف بزن!
ماشين:منم به زعم خودم نميفهمم!
سارا:كي ميفهمه؟ دستا بالا...
بووبو: هيشكي منو نميفهمه! هيشكي منو درك نميكنه! هيشكي منو دوست نداره!
شيخ دراكولا: رفيق "بووبو" من كاملا "مي"فهم"م"!
ايفي ژني:خب چي گفت؟
سردبير: اگه راست ميگي بگو چي گفت...
ليند:بگو بگو
شيخ دراكولا:نميدونم "خواستم" جلوي دوست ِ دخترم "پُز" بدم خالي "بستم"...
سردبير: بخاطر اين دروغ ازت امتياز كم ميشه! تو از مقام «دستيار ساحر» به «دخترك كبريت فروش» تنزل يافتي!
فروم گفتگو با هيئت تحريريهتاپيك«رنگينكمان آكادمي!»
عشق مدرن: شما ثبات شخصيت ندارين! شما يرقان دارين!
شبنم:به به! به به!
يه سري عضو حدود پنجاه تا اين وسط: خودتي! ايــــش! آيينه برگشت! برو بيرون! اه اه!
ليند: بياييم منطقي به قضيه نگاه كنيم!
عشق مدرن: شما ثبات شخصيت ندارين! شما يرقان دارين!
.
.
.
ده روز بعد
.
.
.
عشق مدرن: شما ثبات شخصيت ندارين! شما يرقان دارين!
ناگهان صداي مخوف سردبير بر تمام ساختمان طنين انداخت
سردبير: از اعضا تقاضا دارم براي شركت در جشن تولد بريزند تو حياط!
حياط آكادميتمام اعضا روي صندلي هاي نامرئي نشستند و سردبير روي سكوي بلندي در حال سخنرانيه
سردبير:امروز سالروز بازگشايي آكادمي فانتزي هستش ما خيلي خوشحال هستش كه در خدمت شما هستش! ميخواهيم به پاس خدمات بزرگ چند عضو عزيز هديه هايي كه ناقابل هستش به آنها تقديم كنيمش! آقاي شيخ دراكولا هستش!
شيخ دراكولا: "من" بيام "جلو" يعني؟ "چرا" و "چگونه"!؟ "راستي" رفيق"بووبو" پينك "فلويد" كدومه؟! "؟"
يك بازدارنده كوييديچ از خونه همسايه(جادوگران) شوت ميشه توي حياط آكادمي!
سردبير: دراكولا جان بيا اين هديه از طرف هيئت تحريريـ....
دنگ!بازدارنده به شده با كله سردبير برخورد ميكنه!طوري كه در لحظهي برخورد، زبان سردبير بطرز غريبي از دهانش بيرون ميزند و چشمهايش موج برميدارد!
سردبير با كلهاي ورم كرده و چشماني چپ: ارباب خاندان بيرووون! پوزيترون بيرووون! بووبو كايوتي شيرين بلو استار بيروووون! هــــمه بيــــــروووون! اخراجيـــــــــــــــن! مـــــــوهاهاهاهاهاهاهاها ...اِ اِ؟ اين توپه كيه؟ باز توپ علي اينا افتاد اينجا؟ الان توپوشونو پاره ميكنم تا...
دوربين براي فرار از اين ماجرا دوباره برميگردد به سالن
تاپيك:گفتگوي با ناظر
يك عضو عصباني: كي پست منو پاك كردهــــــه؟
.
دو روز بعد
.
همون عضو عصباني: چرا جواب نميدين؟ كي پستمو تو تاپيك«پارتي هاي ع.ت» پاك كرد؟
.
يك هفته بعد
.
همون عضو: هاااااااااااااي نفـــــــــــس كـــــــــــش!
سردبير: آقا ساكت!
.
يك ماه بعد
.
همون عضو:هووووووووووووووووووووويييييييييي
سردبير: خفه شو! اه يكي شناسه اينو ببنده! خدمت باقي اعضا هم اعلام ميكنم تا اطلاع ثانوي ناظر نداريم! بريد تو تاپيكها هرچي دلتون خواست بنويسيد! عشق و حال كنيد با سايت خلاصه!
اينارتوس: آقا من ناظر بشم؟
سردبير: آخ جون! باشه! بيا ناظر شدي ايول! تبريك ميگم! خدمت باقي اعضا اعلام ميكنم هرچي عشق و حال كرديد بسه...حالا بريد سر بحث هاي خيلي علمي!
يك هفته بعد
اينارتوس: آقا سردبير! چرا اينجا هيچي پست نميخوره؟
سردبير: اعضا دستهجمعي رفتن مسافرت! نگران نباش تا آخر اين هفته برو بچه هاي 54 ميريزن اينجا ميتـــــركوونن! بالاخره معضل كمبود عضو حل ميشه!
پايان
يهو سوروش خواننده مياد جلو و شروع ميكنه به خوندن:
آكادمي، يعني سايتي كه...هرچي كه توش ببيني، باعث تحريكه
تحريك روحت تو (*****)ي.....هم علمي تخيلي، هم فانتــــــــــزي
اينجا همه گرگن، ميخواي باشي بَره؟...بذار چشم و گوشتو وا كنم يه ذره
اينجا جنگله، بخور تا خورده نشي... نصف علمي تخيليان، نصف فانتــزي
من و تو و هـــــمه بوديـم از يـه ذره.....حالا ببين فاصـــــلهي ما چــــقدره
(اين شعره اصلا جدي نبود من هر كاري كردم طنزش كنم نشد...خلاصه جدي نگيريد!)
بعد از تمام شدن فيلم آن قامت مخوف بسيار شادمان و شنگول به همراه گربه خشك شدهي خود، از سالن بيرون ميآيد!
يك اس ام اس به شخص مجهولي ميزند با اين محتوا:ماموريت ضايع كردن آكادمي با موفقيت انجام شد ارباب!
گربهي خشك شده كه خيلي وقت است مرده بود با شنيدن كلمه «ارباب» جسدش بار ديگر شوكه شده و زنده مي شود و خـــــــيووووووووو ميكشد و با تمام وجود سوالي را ميپرسد:
--ميو ميو! شما مگه علي نيلي نيستي؟ ميو ميو! چطور ممكنه شما خودت ارباب داشته باشي؟ يعني يك نفر هست كه از شما هم خفن تر است و ارباب شماست و شما طبق دستور او عمل ميكنيد؟ آيا ميو ميو؟
قامت مخوف كه بالاخره به طرز مضحكي هويتش لو رفته است ميگويد: خيلي سوال بي ادبي و گاها بي تربيتياي بود!
دوم بوم دوم بوم
يعني براي آن قامت مخوف اس ام اس رسيده است!محتواي اس ام اس: آفرين! سرژ را براي اين خوشخدمتي مدير كن! پاداش تو هم گوگل ادز هست! از طرف اربابت old tiger
پـــــايـــــــان!
موسيقي در حال پخش:
ماووو ماووو بوم بوم آهاهاهاي زلف پريشان ياهاهاهاييي رين رين هاپ هاپ ديش ديش
كيو كيو قوقولي قوقول در زندون بازه ياهاهاهاييي بزن بريم ميكده يوهوهووو بوم بوم دام بوم؟!!
(اثر محسن نامجو)
ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۹ ۱۷:۳۸:۵۹
ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۹ ۱۷:۴۵:۲۵
ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۹ ۱۹:۲۰:۳۰
ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۹ ۱۹:۲۵:۳۰
ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۹ ۱۹:۲۷:۵۷
ویرایش شده توسط [fa]سرژ تانكيان[/fa][en]serj tankian[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۱۰ ۰:۵۲:۰۶