همون موقع تو یه هواپیمای دیگه....
سینیسترا به عنوان داور، توی صندلی راحت خودش نشسته و داره یه لیوان خفن آب پرتقال می زنه به بدن و یه نیم نگاهی هم از پنجره به بیرون می ندازه که با این صحنه مواجه می شه....
یه هواپیمای قراضه که یه سری آدم که آشنا به نظر می رست نصف هیکلشون رو از پنجره هاش دادن بیرون و دارن دست می زنن و یکیشون هم حرکات بی ناموسی انجام میده و دستمال می چرخونه! و یک نفرشون هم که از موهای نارنجیش تابیله کیه! داد می زنه:
- هی بچه ها! سینی رو! بای بای کنین!
سینی هم وانمود می کنه که اصلا اونا رو نمی بینه! ... یه خانم متشخص که بغل دست سینی نشسته بود میگه:
- مثل این که اینا با شما کار دارن!
سینی با دستپاچگی می گه:
- وا! خانوم! به من میاد این گری گوری ها رو بشناسم! یه چیزایی می گین ها!
در همین لحظه هواپیمای حامل سینی! با یه نیش گاز از دید مسافرای این یکی هواپیما تبدیل به نقطه می شه!
لارتن که جوگیر شده بود می ره پیش راننده و میگه:
- ایول گاز بده بگیریمشون!
راننده:
- دادا دارم گاز می دم دیگه! الان ما با حداکثر سرعت در پروازیم! البته با باد موافق!
لارتن:
- به حالت
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52d23a0411920.gif)
بر می گرده عقب!
تا اینکه راننده داد می زنه:
- مسافرین محترم! رسیدیم! الان فرود میایم. شما نمی خواد کاری بکنین! فقط مواظب سرتون باشین!
بوم!
هواپیما با زمین برخورد کرد و در یه لحظه همه با سقف برخورد کردن و دوباره افتادن کف هواپیما!
داخل شهر منچستر....
هر کدوم دو سه تا ساک و چمدون دستشون بود و توی خیابون ها ول بودن که هدی از آسمون اومد پایین و گفت:
- بچه ها یه هتله رو پیدا کردم! ته خیابون دست چپ!
یه دخمه که مطمئنا برای اینکه ماگل ها سراغش نرن، درب و داغون به نظر می رسید. وارد که شدن یک ساحره پشت میز پذیرش نشسته بود:
- می تونم کمکتون کنم!
استر:
- اهم! ما واسه مسابقات اومدیم. اتاق می خوایم!
- بله! حتما! لیست اتاقای ما از این قراره:
سوئیت ویژه، شبی 30 گالوین
اتاق درجه یک دو تخته، شبی 10 گالوین
اتاق درجه دو دو تخته شبی 2 گالوین
اتاق درجه سه سه تخته شبی 1 گالوین
اتاق بی تخت هر چند نفره! شبی 2 گالوین ما به شما می دیم!
البته این مورد آخری از لحاظ امکاناتی یه کم بگی نگی....!
استر:
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d8518e85b8.gif)