-توچي كاركردي؟
-عزيزم امرخيره براي خودم كه كاري نكردم عزيزم چرا اين شكلي نگاه ميكني؟
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52494e2c0f1f3.gif)
پس براي كي امرخيره؟!
-اسنيپ عزيزم...بچه سربراهيه رفته سربازي كلي هم دردوران تحصيلش خشانت به خرج داده اينقدر كه نميدوني!
تازه هردفعه هري پاتررو ميديد بشدت ميزد توسرش بعدش هم يكبار دامبلدور رو كشته به چه خوبي البته دامبلدور جنبه نداشته زنده شده تازه...چرا اين شكلي نگاه ميكني؟
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4a417c61a.gif)
مخمو خوردي...خوب حالا ميخواي براش بري خواستگاري كي؟
-عزيزم تو ميشناسيش...
-
-عزيزم...بگم منو از پنجره پرت نميكني پائين؟
-
-خوب...راستش...من فكركردم روحيات اسنيپ به جينا ميخوره...جينا كاركاروف!!!
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524135f27fa3a.gif)
منظورت خاله خوانده مانتي كه نيست؟
-
-تو چيكاركردي؟
ورودولف تحت يك زاويه 65 درجه اي از طبقه هفتم قلعه درحالي كه قلب ازكله اش بيرون ميزد به بيرون پرتاب شد
--------------
دفترلرد عزيز دل برادر
---------------
لرد درحالي كه سعي ميكرد موهايش را...ببخشيد موهاي بغل دستيش راازدست حماقت رودولف نكند به رودولف خيره شده بود وبه حرفهايش گوش ميداد:
-...بعدمن به اسنيپ گفتم جينا سه بارتابحال رفته آزكابان ولي چون خيلي ديوانه سازها دوستش دارند بلافاصله آزاد شده!!!
-رودولف...آيا درمورد اينكه چرا ديوانه سازها جينا رادوست دارند هم مطلبي به او گفتي؟
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d3ffaaf009.gif)
نوچ!!!
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d880505a29.gif)
هي من ميخوام اينو نكشم نميشه...آخه تونبايد به اسنيپ ميگفتي او داراي حداكثر خشانت است؟جوري كه ديوانه سازها كم مياورند؟
-اينها مسائل ومشكلات زندگي است كه به مرور حل ميشود عين بلاتريكس كه آرام شده!!!
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52494e2c0f1f3.gif)
كه من آرام شده ام؟گوشكوبيوس!!!
-
------------
پس از مراسم رودولف توجيه كنان
------------
رودولف،لرد،بلاتريكس وعده زيادي از مرگخواران به همراه اسنيپ راهي خانه كاركاروف ميشوند تا براي اسنيپ خواستگاري كنند،بلاتريكس رودولف رابه اين علت كه ميخواسته يك گل آدمخوار بخرد براي مراسم بشدت تنبيه كرده وهمچنين لرد براي اينكه رودولف ميخواسته بجاي شيريني مشنگ ببرد...بالاخره آنها به قصركاركاروف ميرسند ولرد زنگ ميزند:
-آآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخخخ
همه:
دربازميشود ويك عدد خدمتكار دررابازميكند...وي در حالي كه كله اش راميمالد به لرد تعظيم ميكند:
-خوش آمديد ارباب منتظرشماست...
همه وارد خانه ميشوند،ناگهان يك عدد ميزناهارخوري 12 نفره از بالاي سرآنها ردميشود وبه خدمتكار برخورد ميكند:
-اي بابا...منكه مردم!!!
بعداز ارجاع روح خدمتكار كشته شده به آسمان هفتم همه به بالاي پله خيره ميشوند:
-
بلاتريكس روبه اسنيپ ميكند:
-معرفي ميكنم...جينا كاركاروف...
رودولف درگوش اسنيپ نجوا ميكند:
-بدبخت شدي اسي
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d42991c0eb.gif)
!!!
-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4c402897b.gif)
چه ناز!!!
بقيه:
همه به اتاق پذيرايي دعوت ميشوند،جينا دختر قدبلند وزيبايي است كه موهاي بور روشن وبلنددارد وچشمان آبي وبا خشانت هرچه تمامتربه افراد حاضر در صحنه-به استثناء لرد-نگاه ميكند:
-زودتربگيد چيكارداريد داشتم روي آخرين مشنگم كارميركردم....
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d880505a29.gif)