خب بچه ها يه سوژه ي لي به ذهنم رسيده كه الان واستون مطرح ميكنم:
ببينيد پدر يكي از دانش آموزان هاگوارتز كه توي گروه هافلپاف هست از بچگي اونارو ترك كرده وقتي كه فهميده پسرش يا دخترش جادوگره خانواده رو ول كرده و اين بچه(ميتونيم يكي از اعضا مثل جرج ديويس يا هركس ديگه اي رو براي اينكار در نظر بگيريم)تنها با مادرش زندگي ميكنه,بعد از سالها حالا كه اون بچه داره توي هاگوارتز درس ميخونه دوباره سر و كله اين پدر پيدا ميشه با يه گروه كه سعي دارن جامعه ي جادوگري رو نابود كنن.

البته من كلي گفتم و به نظر خودم اگه روش كار كنيم سوژه ي نو و خوبيه حالا شما هم اگر سوژه اي به نظرتون ميرسه بگيد اگرم نه بگيد اين سوژه خوبه يا نه.

من هم توی نوشتن هر داستانی هستم! هم من و هم قوه ی تخیلم.

ایول سدریک این سوژه ی نوشتن داستان اشتراکی خیلی باحاله !! البته من الان سوژه ای به ذهنم نمی رسه اما همین جا همکاری خودم را اعلام می کنم هرچند بعید می دونم کسی من بدبخت رو آدم حساب کنه !!

هووووم!
خب من قبلش با سدريك تويه مسنجر صحبت كردم!
يه چند تا سوژه دارم!
چون داستان قراره جدي باشه سوژه هاي جدي ميگم:

1)ميتونيم مثلا يه سوژه درست كنيم يه نفرمون گم ميشه!!!يا ميدزدنش!يه همچين چيزايي!

2)تويه تالار هافلپاف يه راه مخفي گيزر مياريم و وارد اون ميشيم!

3)روحي خبيث تالار هافلپاف رو در بر ميگيره و مثل بازي Silent Hell شماره چهارش تمام راههاي خروجي و ورودي تالار بسته ميشه!

4)روح دارون و شيو و حتي خود سرژ و مشتي خيرالله حتما بايد در نمايشنامه باشن!

5) ويليام ادوارد سمبل هافلپاف نيز الزاما در تيكه اي از داستان وارد شود!

6)ميتونيم از حموم هافلپاف و كمپاني فيلمسازي هافلپاف يا همون اچ سي او نيز در داستان استفاده كنيم!

7)وجود نيروهاي نوشابه اي در داستان الزاميست!

8)الزاما تالار هافلپاف رو به دو بخش خوابگاه ساحره ها و جادوگرها تقسيم كنيم تا آسلام رعايت شود!

9)غيره!
---------------------------------------
خلاصه اين بود سوژه هاي من كه ميشه ازشون در جاهايي از داستان استفاده بكنيم

خب با تمام حرف و حديثها و اتفاقات پشت پرده كه باعث مصدوميت من از ناحيه سر و گردن و كمر و پا و مچ پا شد بالاخره اين تاپيك رو زدم.
خب الان قشنگ هدف اينجارو واستون ميگم,توي اين تاپيك ما يه داستان رو به كمك هم مينويسيم و بي رو دربايستي هركس داستانش جالب نبود بهش ميگيم البته پاك نميكنيم بلكه اول نقدش ميكنيم بعد تصحيحش ميكنيم.
ببينيد اين داستاني كه ميخوايم بنويسيم يك داستان كاملا جدي هست كه نقشهاي اصلي اون بچه هاي گروه هافلپاف هستند و احتمالا سير داستان هم توي هاگوارتز و توي تالار هافلپاف اتفاق ميافته.من خودم يه سوژه هايي توي ذهنم هست و به احتمال قوي تا يه دو روز ديگه قسمت اول داستان رو ميزارم توي اين مدت هركس هم كه سوژه ي خوبي به ذهنش رسيد ميتونه داستان رو شروع كنه بازم اگه والي هست توي همين تاپيك مطرح كنيد تا من جواب بدم با تشكر از همكاري صميمانتون و ساپورتهاييكه ميديد.جيگرااااااااااااااااااااااااااا