ویکتور کرام
۱۹:۳۲ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
| دفعات بازدید: 419
در ابتدا باید بگویم که چند مورد را توی فصل قبل جا انداختم و بهتر است که با یک سوال آن را بازگو کنم: به نظر شما هری چطور تونست از جادوگرهای ایرانی بپرسد که مدرسه شما کجاست ؟ مگر او با زبان ایرانی مسلط بود ؟ خیر او به زبان فارسی مسلط نبود و همینطور جادوگرای ایرانی به زبان انگلیسی ...
بخش چهارم: خوابها تعبیر می شوند.وارد شدیم. تا چشم کار میکرد تار عنکبوت بود. کتابها و شنل های مختلف در گوشه و کنار دیده می شدند. اتاقکی بود کوچک که گویی کف آن را با طلا کاشی کاری کرده باشند. کف اتاقک پر بود با سکه های طلا. نگاه جیمز با نگاه کسانی که تاکنون متوجه شده بودند پدرشان جا...
ویکتور کرام
۱۵:۳۶ جمعه ۸ دی ۱۳۸۵
| دفعات بازدید: 426
درابتدا می خواهم بگویم که این داستان برگرفته ازتخیلات من است و نظر هرکس ی به خود فرد تعلق دارد شاید که شما ( خوانندگان) تصور شما بعد از سال هفتم هری پاتر این چنین نباشد در هر صورت امیدوارم که داستان جالبی باشد --------------------------------------------------------------------------------- فصل اول مقدمه پس از کش...
ویکتور کرام
۱۷:۳۰ سه شنبه ۵ دی ۱۳۸۵
| دفعات بازدید: 222
فصل دوم : دعوت مهمان به شامنام من ویکتور است . ویکتورکرام ، خانم . بله او نمی خواست که آن دختر اورابشناسد به همین دلیل دروغ گفت. دخترک دوباره پرسید : من اینجا چه کار میکنم . ویکتورتمام ماجرا را برای او تعریف کرد. پس از گفتن ماجرا از او پرسید شما در جنگل چه میکنید خانم دختر زبان گشو...
بخش سوم: هراس باز هم بازگشته است.***********************کابوس دیدن بخشی از زندگی چندین و چند ساله من شده است. چه خوابم شیرین باشد چه ناراحت کننده در انتها همه چیز به کابوس مبدل می شود. اما این اولین بار بود که کابوس دوستانم را می دیدم. کابوسی که در آن سعی بر بازگشت من به خانه است. چیزی که از...
هرمیون گرنجرold
۱۵:۱۹ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۵
| دفعات بازدید: 393
بخش دوم: زنده ام یا مرده؟در را پسر بچه ی 5 یا 6 ساله ی کک مکی با موهای بلوند باز کرد. با صدای شیرین پسرانه ای گفت:بفرمائین؟... با کی کار داشتین؟در حالی که سعی میکردم صمیمی باشم گفتم: پدرت یا مادرت خونست؟در حالی که داست می خندید در میان در ناپدید شد و بعد از چند لحظه زنی در همان جا ظا...
داستان های هری پاتری هرچند وقت یکبار در سایت قرار می گیرند. *****************نام داستان اما حیف...بخش اول: بار دیگر در دره رویاهای من بی انتها شده اند. گاهی اوقات از نگاه کردن به گذشته ام هراس دارم. گاهی می ترسم گذشته بار دیگر مرا در آتش خشم بسوزاند. 20 سال زجر آور. که 10 سال آن کمی آرام ت...
فصل چهارم:بازگشتصبح هری با سردرد بدی ازخواب بیدارشد.تصوراتفاقات دیروز سردردش را بیشترمی کرد.با خودش فکرکرد کاش همه چیزخواب بوده باشد ودراتاق خوابش درخانه دورسلی ها بیدارشده باشد.با این فکرچشمانش رابازکرد اماصحنه ای که دید شبیه به اتاق خودش نبود حتی به اتاقی که درمحفل دران ...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.