چی؟کی گفته هیشکی قبلی رو ادامه نمیده؟؟مگه من مردم؟؟
==========================================================================
وینکی:حالا چیکار کنیم؟؟
سرژ:بچه ها چرا این یارو نمیاد؟؟؟بابا ده تا قلچماق با ده تا شمشیر!!!
وینکی آب دهنش را قورت میدهد:امممممممممم!!راستش سرژ...
سرژ:
بگو من طاقتشو دارم...
وینکی:م...م...مرد!
سرژ:هوووووووووووررررررررررررررراااااااااااااا!!!
وینکی:
سرژ:نه...یعنی...منظورم اینه که...خب چرا این افتخار مال ریونکلایی ها نشه؟؟
وینکی:چی؟؟
سرژ:بابا آی کیو هویج!میگم خودتون بیاین به دادم برسین!
وینکی:وایسا ببینم کی میاد...
سرژ:ده تا مرد...ده تا شمشیر...
کممممممممممممممممممممممکککککککککککککککک!!
وینکی قطع میکند.
ملت ریونی:وای!چه هوای خوبی!
وینکی:خب یکیتون پاشه بره نجاتش بده!
پنی و رزی:من؟؟ما؟؟نمیشه!ما ناظریم...بریم تالار به هم میریزه!
کریچ:من؟؟قربونت...من زنم رو دوست دارم!
فنگ:واق...واق...(ترجمه:از کی تا حالا سگ ها ناجی شدن؟؟)
چو:من؟؟؟من کلاس کاراته دارم...سرمنده!!
آنیت:من؟؟نه...من...من...من درس دارم...
آوریل:من؟؟؟من ...نمیتونم...من...حالم بده!!
خودش را روی زمین می اندازد!!
ققی:کی؟؟؟من؟؟؟من نمیتونم!بالم میشکنه!!!
راجر:من؟؟؟آخ آخ آخ!!!من یه قرار ملاقات مهم دارم!!
مادام ماکسیم:من؟؟همینکه برم اونجا ساختمون میاد پایین!!
فلور:وا!!من برم؟؟؟نمیشه من خارجیم...
ویولت:خب وینکی چرا خودت نمیری؟؟؟
وینکی:
من؟؟؟نمیشه من با سرژ در ارتباطم باید اینجا باشم...تو خودت چرا نمیری؟؟؟
ویولت:من؟؟من؟؟؟من نمیتونم...آخه من...من...کار دارم...
پنی:چه کاری؟؟؟
رزی:تو که همین امروز گفتی بیکاری!!!
ویولت:من گفتم؟؟نه...اشتباه میکنی! :no:
رزی:نه!اشتباه نمیکنم!
ویولت:آخه من تازه واردم...!
آنیت:این در راستای تحویل گرفتن تازه وارداس!!!
ویولت:میخوام صد سال سیاه تحویلم نگیرید...
کریچ:پس تو میری دیگه...
ویولت:من؟؟؟نه..دلتون برام تنگ میشه!!!
ملت:نههههههههههههههههههه!
ویولت:نمیشه...
ولی در عرض جیک ثانیه یک چمدان به دستش داده میشود:بای بای ویولت!!
ویولت:
اگر بار گران بودیم و رفتیم!!!
کریچ:دٍ برو دیگه...
ویولت:اگر نامهربان بودیم و ....
شوووووووووووووووووووووووووووتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!
ویولت به بیرون پرت میشود!
ویولت:
***************************************************
آخ آخ آخ!!حالا ملت ریونی!چه بلایی سرم میاد؟؟؟نامردا!!