هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

شغل سوم: فروشنده

وظایف: تهیه و فروش اقلام جادویی

حقوق: ماهیانه 25 گالیون بعلاوه معادلی از اقلام فروخته شده

ساعات کاری: چک کردن هر روزه‌ی زوپس مارکت جادوگران

دوره کاری: از ابتدای شهریور تا انتهای فصل پاییز

تعداد متقاضی: یک نفر

جزئیات بیشتر شغل فروشنده ثبت درخواست دریافت شغل





شغل چهارم: معجون‌ساز

وظایف: تهیه و فروش معجون‌های جادویی

حقوق: ماهیانه 25 گالیون به همراه معادلی از معجون‌های فروخته شده

ساعات کاری: چک کردن هر روزه‌ی معجون‌سرای پاتیل‌طلا

دوره کاری: از ابتدای شهریور تا انتهای فصل پاییز

تعداد متقاضی: یک نفر

جزئیات بیشتر شغل معجون‌ساز ثبت درخواست دریافت شغل



شغل پنجم: شفادهنده

وظایف: درمان جادوگران و موجودات جادویی

حقوق: ماهیانه 25 گالیون بعلاوه معادلی از هزینه نوع درمان

ساعات کاری: چک کردن هر روزه‌ی شفاخانه مرداب زیرین

دوره کاری: از ابتدای شهریور تا انتهای فصل پاییز

تعداد متقاضی: یک نفر

جزئیات بیشتر شغل شفادهنده ثبت درخواست دریافت شغل



در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۵

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
جـادوگـر
پیام: 1220
آفلاین
هنوز اون دو تا سرگرم تصميم گيري براي انجام كارشون بودن كه در باز مي‌شه
ققي: بزار منم ببينم!
راجر: بيشين بينيم با! خودم سفارشش دادم! اول مال خودمه!
و ميره سراغ تختش
كريچر براش جفت‌پا مي‌گيره! راجر جاخالي مي‌ده
راجر: هه‌هه! كريچر ضايع كريچر تنها! كريچر قدكوتاه! يه جفت پا هم نميتوني بگيري!
همين‌طوري مي‌ره و با كله مي‌خوره به يه تخت دونفره!
ققي و كريچر: مي‌پرن رو بسته!
اكتا و بينز:
برادر حميد هم كه سر و صداها رو مي‌شنوه مياد تو: استغفرا... اين كار ها چيست كه مي‌كنيد دلبندانم! (شرمنده‌ي اخلاق نصيحتيت عزيز! لحن حرف‌زدنت رو بوگو دفعات بعد درست ميكنم!) بلنديوس!
همه بلند مي‌شن!
برادر حميد: اين بسته بايد اول بره منكرات! اگه امن بود دوباره ميارمش:-"
راجر كه دوباره سرپا شده: عمرا! مگه از پشماي مك‌بون رد بشي!
و مك‌بون رو فراخواني مي‌كنه و بسته رو ميندازه روش!
بقيه‌ي ملت: بي‌خيال راجر! خب قبول مال خودت!
راجر: اينه!!! و مي‌ره سراغ بسته!
ولي تو اون پشما بسته رو نمي‌تونه پيدا كنه!

چند ساعت بعد!
راجر: خب باشه! به هركس يكي مي‌دم! كمك كنين پيداش كنيم!
ملت:

چند روز بعد!
ققي: من يافتمش!

چند روز ديگه:
كريچر: من به ققي رسيدم!
.........
(چندسال بعد!) با هدف‌گيري راجر بيرون ميان!
برادر حميد: خب بياين وصلش كنيم!
كريچر: سر هر تخت يه دونه خوبه‌ها!
(يه مدت بعد)

ققي: راجي! سرور رو روشن كن!
راجر: راجي عمته! يعني چي زود خودموني ميشي!

سرور روشن مي‌شه!
راجر: ايول! بروبچ بريم واركرافت!
كريچر: نه من كانتر مي‌خوام!
ققي: من نيدفور‌اسپيد
اكتا: كه از اون حالت دراومده: شماها بازيكنين اصلا! بريم جنرال!
.
.
(بقيه‌ي بازيهاش رو يادم نيست!


ادامه دارد!...


اينم يه رول كه اميدوارم ادامه داشته باشه! درضمن هركسي پست اكتا رو ادامه بده! پاكش مي‌كنم! آزادي فروم هم حاليم نمي‌شه اوتاد!!؟


ویرایش شده توسط راجر ديويس در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۳۰ ۲۳:۵۰:۳۹
ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۳۱ ۱:۴۶:۳۰
ویرایش شده توسط راجر ديويس در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۳۱ ۱۱:۱۷:۲۶

!


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۱:۰۳ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۵

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
مـاگـل
پیام: 256
آفلاین
يه دفه كريچر ميگه: صبر كنيد ببينم...
همه: چيه؟!
كرچر: ققينم نگفت چي طوري اين كارو كرده! حذف شناسه شدنش ،نصفه شب اومدنش، اين شكلي اومدنش...
بقيه:ها؟حذف شناسه بهت ساخته!
ققي(نم) : من سختي هاي زيادي كشيدم دوستان من....من ديگه ققي قبلي نيستم،من در اين را كلي تجربه به دست آوردم.
ملت متوجه ميشن صداي ققي تغيير كرده.
راجر: در راه حذف شناسه؟!
كريچر: ميشه تريپ پدر بزرگي حرف زدن رو بيخيال شي؟! مثل ققي حرف بزني؟
ققي(نم) : البته...آقا من حذف شناسه شدم (فلش بك به روزي كه ققي حذف شناسه شد)
هيچي از پاي كامپيوتر بلند شدم رفتم يه گوشه نشستم زل زدم به ديوار و شدم ققي غير مفيد!
بعد از چند روز:
مامانم اومد گفت كه تو به هيچ دردي نميخوري پاشو برو يه هندونه بخر...
منم رفتم. در ميوه فروشي:
يه هندونه بزرگ برداشتم و گفتم: آقا چند ميشه؟
گفت:(...) منم دست كردم تو جيبم ديدم پول ندارم. پس در نتيجه فرار كردم،پريدم هوا ولي چون هندونه سنگين بود تـــــــــــــــــرق خوردم زمين. پليس منو گرفت و انداخت زندان.
ملت:آخي....
-بعدش فهميدن كه من سربازي نرفتم! فرستادنم سربازي....
بقيه:خوب...بعدش؟!!!
ققي(نم) : اگه گفتين مسئول قسمتي كه من توش بدبختي ميكشيدم كي بود؟!
بقيه: امينم؟!
ققي(نم):....


همه چیز همینه...
Only Raven


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۰:۴۵ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۵

گابریل دلاکور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۰ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۹ دی ۱۳۸۶
از هر جا فلور باشه!!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 153
آفلاین
ققی:الان براتون تعریف می کنم! اما قبلش یه نکته ای رو خدمتتون عرض کنم! دیگه حق ندارین به من بگین ققی! ازین به بعد همه باید به من بگن ققینم!....
_چی این چی گفت؟؟
_ققینم دیگه چه صیغه ایه؟؟
...
ققی:ای بابا شما امینم هم نمی شناسین؟همون رپره دیگه سیفید پوسته ولی رپ می خونه!رپ!نمی دونین چیه؟؟
ملت:نـــــه!
ققی: بابا یه جور سبک موسیقیه!شعر رو خیلی تند می خونن که اصلا نمی فهمی چی شده!
کریچ:حالا این چه ربطی به بدن تو داره؟!
ققی که دیگه داره دیوونه می شه گفت: بابا من الان سرم رو تن اونه، تن امینم!خال کوبیامو ببین!
و خالکوبی های متعددشو نشونشون می ده.
برادر:ققی...ببخشید ققیمن...نه همون...این عکسه،این که رو بازوته عکسه خانومه؟؟
ققی یه نیگا می ندازه و می گه:آره به گمونم.
برادر:ایول کجا این خالکوبی ها رو انجام می دن؟
اووهو منم به شما گفتم!اول همه تون قول بدین به من می گین ققینم.کریچ اول تو بگو.
دو ساعت بعد
ققی:خب حالا بهتر شد فقط جلویه دخترا سه نکنینا!باشه؟
ملت:بله ققینم!
پس پیش به سوی خوابگاه دختران!...


احساس می کنم
درهر کنار و گوشه ی این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین

باغ آیینه
احمد شاملو

only Raven


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
مـاگـل
پیام: 362
آفلاین
شب بود ماه پشت ابر بود هیچ صدایی به گوش نمی رسید حتی صدای...اهم! آره همون...ملت غرق در خواب بودند نور مهتاب میتابید همه خوشحال بودند که ناگهان چیزی محکم با پنجره ی تالار پسرها برخورد می کند!
تق!
ادی:یووآآآآ(صدای خمیازه!)صدای چیه؟!
راجر:نمی دونم ول کن بیا بگیریم بخوابیم!
خررررررر پففففففففففف
تق تق تق تق!
سرژ:بچه ها یکی بره ببینه صدای چیه!
سدی:اگه قهر نبودم حتما بهتون می گفتم که صدای ققیه!
مک بون:حیــــــف! قهری! پس ما نمی دونیم که الان صدای ققیه!
کریچر:خب احمقا این صدای ققیه!
ملت:اوووووووووووو
کریچ:ادی پاشو برو پنجره رو باز کن!
ادی:سدی پاشو برو پنجره رو باز کن!
سدی:مک بون پاشو برو پنجره رو باز کن!
مک بون:حمیــــــــــــد!
برادر حمید لخ لخ کنان میره و پنجره رو باز می کنه!
هیکل ققی به طرز مشکوکی در تاریکی درشت به نظر میاد!
مک بون با یکی از پاهاش چونه شو می خارونه با یکی از پاهاش لیوان آب گرفته یکی از پاهاش زیر بالششه اون یکی هم خرس عروسکیش رو گرفته و با اون پاش که بیکاره کلید برقو می زنه!
ملت:
ادی:اهههههه ققی این چه هیکلیه برا خودت بهم زدی؟! تو که حذف شناسه شده بودی!!!
در نور چراغ کم کم هیکل ققی مشخص میشه! سرش سر خود ققی بود با نوک و همون نیش باز، اما هیکلش شبیه به هیکل هیچکس نبود جز...
امینم!
راجر:مامان منم حذف شناسه می خوام این خیلی نامردیه! من می خوام کله م رو تنه ی آرنولد باشه! مامی
ققی:
حمید:برادر به چشم برادری چه هیکلی بهم زدی!
کریچ:زود بگو ببینم چه طور این کارو کردی؟!
ققی:الان براتون تعریف می کنم! اما قبلش یه نکته ای رو خدمتتون عرض کنم! دیگه حق ندارین به من بگین ققی! ازین به بعد همه باید به من بگن ققینم!....

واقعا برای خودم متاسفم که این وسط که همه به فکر امتیاز گرفتن و اول شدنن به فکر رول پلیینگم!


[b][siz


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
مـاگـل
پیام: 362
آفلاین
هوومک من حالیم نیست من خیلی وقت پیش زدم(رول رو) حالا دیگه خود دانید هر گونه که می خواهید آن را ادامه دهید! یا مال من یا مال اون!

احساس كاردم من بايد در مكاني ديگر به زندگي خود ادامه و پايان دهم ، آنتن بيناموسي را روشن
كردم و از آن براي پيدا كردن راهم كمك گرفتم ، هر طرف آنتن ميگفت رفتم ، در راه مشكلات زيادي را براي طي نمودن پله هاي هاگوارتز گذراندم ولي بالاخره به تالار ريونكلا رسيدم!
ملت:خب ایول!
آوریل(که به طرز معجزه آسایی با کمک های فراوان برادر حمید زنده و آدم شده بود و همین طور ادی!):خب می خواین براتون خوشگلا باید برقصن رو بخونم؟
سدی:نه بینز نیست اصلا حس جشن گرفتن و اینا نیست!
رزی:راستی بینز کجاست؟!
*************
کمی آن طرف تر، خوابگاه پسران

بینز و جان و اکتا و راجر و ققی و مک بون روی یکی از تختا نشستن و دارن موذیانه نقشه می کشن!

بینز:بچه ها این جوری اصلا خوب نیست، تمام نقشه های ما نقش بر آب میشه! می دونین یعنی چی؟! این سرژه خیلی پارتیش کلفته، ریفیق این وبمستراس، حذبی هم که هست! ممکنه کاچار اونو بکنه ناظر تالار!
جان و اکتا:آره آره!
راجر:نهههههههههه(نمی دونم چرا اصلا از وقتی مکی گفته انقد «ه» زیاد نذار دلم می خواد از اول تا آخر رول بنویسم نههههه:devil:) کاچار این خیانت رو نمی کنه!! اون این کارو با من نمی کنه!
بینز:دوستان نظر شما چیه؟
مک بون و ققی:
اکتا:چیه؟

مک بون:واقعا، یعنی واقعا من موندم که شما رو چه حسابی اومدین ریون؟! یعنی واقعا شگفت زده م! بهره ی هوشی شما از یه خیارشورم کمتره! یعنی واقعا من موندم!
ققی:نظارت کیلو چنده؟! سرژ که خودش ناظر بود دیگه! اگه هدفش نظارت و ازین جور حرفا بود که همون ناظر می موند! هدف اون هدفی والاتر از این حرفاس! می دونین یعنی چی؟!
اکتا اینا::ydont:
مک بون:منوی مدیریت!!!!! منوی قشنگ مدیریت!!! اون به خاطر منو اومده اینجا! می دونین این یعنی چی؟!

ققی در حالی که از شدت جوزدگی رنگش بنفش شده و قطرات بزاقش بقیه رو سر تا پا خیس کرده:یعنی فاجعه! یعنی تمام اون امید ها و آرزوهایی که من با شماره شناسه ی دویست و خورده ای پیدا کرده بودم باد هوا شد! گرفتین؟!
اکتا اینا:

ققی و مک بون_این دو جانور موذی_ به همدیگه نگاه می کنن و آه بلندی می کشن بعد هر دو هم زمان کله هاشونو تکون میدن و به سمت بینز و راجر و جان و اکتا حمله ور میشن!
بووووووووم!!
اکتا اینا به جزیره ی بی ناموسیوس پرتاب میشن!

اکتا با احتیاط به دور و برش نگاه می کنه، یه سقلمه به بینز می زنه و میگه ایول! اینا خونه هاشون درو ودیوار و این تیریپا رو نداره!
راجر در حالی که چشماشو با دستش گرفته و از لای انگشتاش داره زیر چشمی نگاه می کنه میگه:نه! من به فلور وفادار می مونم! من این کارو نمی کنم! من بچه ی سالم و پاکیم! من دیگه نمی توننم خودمو کنترل کنممممممممممممم!
سپس با ولع به سمت یه مونث! میره و ....
**********

ققی و مک بون_تالار ریون!

ققی:ببین مکی من یه نقشه دارم........

_______
ببخشید خیلی ارزشی شد گفتم یه کم جوسازی و اینا کنم خیلی حال میده! مخصوصا که ققی هم رول نمی زنه....


[b][siz


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۹:۰۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
مـاگـل
پیام: 536
آفلاین
ققی هستم با شناسه ادی الان براتون یه رول می زنم شما به مدیرا و برو بچ بی جنبه سایت لو ندین
------------------------------------------------------------------------------------
ققی:اه سرژ عجب آدم زاقارتی هستی!!من گفتم شب ساعت 2 بیا خوابگاه دختران اومدی اینجا الان چه جوری بریم اون ور...
سرژ:من خیلی ریون رو دوست دارم هول کردم!!
ققی:خوب دیگه باید هر جور شده بریم من اونور با برو بچ قرار گذاشتم
سرژ:من نمیام من قراره کنکور بدم باید خوابم رو تنظیم کنم نصف شب نمیام سر شب بریم!!
ققی:نکنه تو این مدت از بی ناموسیت کاسته شده!!
سرژ:اِ این حرفا چیه من که اصلا فازم به این چیزا نمی خوره!!
ققی در حالی که حالش گرفته شده ساعت 10 به خواب نازی فرو می ره...
**ساعت 2**
سرژ:ققی...ققی...پاشو بریم دیگه من تحمل ندارم!!...
ققی در حالی که هنوز خوابه
ققی: تو که گفتی نمیای...
سرژ:کریچ گوش وایستاده بود منو به شرطی آورده بود اینجا سر به زیر باشم...پاشو بریم...خواستم اون موقع مثبت باشم...
سرژ و ققی به در خوابگاه دختران می رسن و می بینن از اون تو صداهایی میاد

آوریل:نه ول کنم...نمیشه
کریچ:بابا من رو تو حساب باز کرده بودم...زیرش نزن!!
آوریل:نه من تحمل این دردو ندارم..
کریچ:باشه ناظر ریون می شی...حالا بیا!!
آوریل:حالا شد یه چیزی!!

ققی:به نظرت اون تو چه خبره
سرژ:
ققی:خوب بیا ما هم بریم تو حق سکوت می گیریم جاش
سرژ:حالا شد یه چیزی...بریم تو...
ققی:این جمله ای که الان گفتی چقد برام آشنا بود...

آوریل:یه دفه کسی نیاد تو ضایع شه!!
کریچ:نه ققی و سرژ قرار بود بیان که خوابیدن خودم شنیدم قرارشون کنسل شده!!

ققی: با شمارش من می ریم تو و بلند بلند می خندیم!!...
سرژ:موافقم
ققی:1...2...3

ققی و سرژ می پرن تو
ققی و سرژ:
آوریل و کریچ:

کریچ:هه هه هه..من شما رو می شناختم برای همین خواستیم یه کم شما رو سر کار بذاریم
ققی:ما اومدیم اینجا که از پنجذه خوابگاه ماه رو رصد کنیم از این ور بهتر دیده میشه!!

آوریل:ولی اینجا که پنجره نداره!!
سرژ:ققی خیلی ضایع و خری!!
ققی:دروغ میگه همین دیشب پنجره داشت!!
کریچ:تو دیشب اینجا چیکار می کردی...
ققی:اومده بودم ماه و رصد کنم از این ور بهتر دیده میشه

کوییرل و دامبل میان تو...
کوییرل:حیف که منوی مدیریت من گم شده وگرنه نشونت می دادم...میای تو خوابگاه دخترا!! ...
سرژ:بابا باز این بهتره تو خوابگاه مدیران که مدیرا مختلط می خوابن...
کوییرل: حالا نشونتون میدم....دمبول بیا اینجا...بزن این ققنوس رو بلاک کن خیلی بی ناموسه...
دمبول:منم یه خورده حسابی باهاش دارم بذار الان حذفش می کنم...
ققی:نه نمی تونی عله گفته کسیو حذف نکنین...
دمبول:به دستور من حذف شناسه می شی...

و روی منو گزینه حذف رو می زنه...
ققی:من چرا حذف نشدم
کریچ:پرو بازی در نیار ققی برو تو رختخوابت تا من راضیشون کنم...
ققی به همراه سرژ داشت به سمت خوابگاه بر می گشت که سرز یه دفه وسط راه دید داره تنهایی را میره...


ویرایش شده توسط ادی ماكای در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۴ ۱۹:۲۸:۵۹

جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۵:۴۳ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
مـاگـل
پیام: 526
آفلاین
در تالار ريونكلا...اعضا نشستن و سرژ هم پشت دره

سرژ:اه... كي حال داره اين صد تا كليد رو امتحان كنه؟ عجب گيري كرديما...
كريچ:حالا يكي يكي امتحان كن! بالاخره يكي باز ميشه...

سرژ اولين كليد رو ميندازه تو سوراخ و ميچرخونه

سرژ: ايول...باز شد!!

كريچ:

سرژ خيلي خوشحاله كه تونسته وارد تالار بشه و يه لحظه جمعيت اعضاي ريون اين حس رو توش بوجود اورده كه بايد بپره تو جمعيت
سرژ با دهن باز ميپره تو جمعيت ...همه جاخالي ميدن و فقط كريچ باقي ميمونه
سرژ:ياهااهاااااا....
كريچ:

بعد از اينكه كريچر رو از حلقوم سرژ بيرون ميارن ، از سرژ ميخوان كه ماجراي اومدن به تالار ريونكلا رو تعريف كنه

سرژ: من يك شب در تالار روي تخت مجلل مخصوص خودم خوابيده بودم و 12 ساحره هم خوابيده بودند ، ناگهان پريشان حال از خواب بيدار شدم و متوجه شدم كه ديگر جاي من اينجا نيست ، نميدانم چرا اينطور فكر كردم ولي به هر حال فكر كردم و نميشود جلوي غزال تيز پاي جوانان در سن بلوغ ، فكر ، را گرفت! احساس كاردم من بايد در مكاني ديگر به زندگي خود ادامه و پايان دهم ، آنتن بيناموسي را روشن كردم و از آن براي پيدا كردن راهم كمك گرفتم ، هر طرف آنتن ميگفت رفتم ، در راه مشكلات زيادي را براي طي نمودن پله هاي هاگوارتز گذراندم ولي بالاخره به تالار ريونكلا رسيدم!

___
ببخشيد من تازه اومدم براي همين زياد ار جريانات خبر ندارم..اگر بد شد ببخشيد فقط ميخواستم يه چيز براي ورود بزنم ..انگيزه عمليات دخول به ريونكلا


ویرایش شده توسط سرژ تانكيان در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۴ ۱۵:۴۷:۰۳


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 789
آفلاین
***یک هفته بعد***
تق تق تق
ققی میره دم در : کیه؟
- : بابا منم سرژ، این کریچ هنوز نیومده؟
ققی : کریچ؟ نه...منم چند وقته ندیدمش، بذار از بچه ها بپرسم...

***ققی و بچه های ریونی***
ققی : بچه ها از کریچ خبر ندارین؟ این سرژ بنده خدا یه هفته اس پشت دره.
آوریل : اتفاقا من همین دیشب دیدمش، بهم عکسای تنگه واشی رو داد!
ققی : کجا دیدیش؟
آوریل : یه میخونه ای هست، اسمش میخونه مسنجره، توی یه قسمت پرایوت رفتم ازش گرفتم !
ادی : پرایوت؟ بزنم نصفت کنم؟
آوریل میزنه ادی رو نصف میکنه!
ققی : بریم همون میخونه که میگی، توی یه قسمت کنفرانسی جمع بشیم حرف بزنیم!

***در میخونه مذکور، تعدادی ریونی و غیرریونی***
تق تق تق
ققی : سرژ اینجا هم دست از سرمون بر نمیداری؟ میگم نیومده هنووووز دیگه!
- : سرژ چیه عمو، منم کریچ، قدو نمیبنی؟!
کریچ از در وارد میشه و بالا سرش یه چیزی مینویسه تو مایه های kreach joined the conference!
آوریل و ونوس (همون عضو غیرریونی) : اِ، سلام کریچ!
کریچ : باب، شما دو تا فارسی حرف میزنین من نمیفهمم، فینگلیلیش بحرفین!
آوریل : من دو زبانه میزنم (همین دوباره به فینگلیش)
ونوس : عمرا زیر بار این بیناموسی برم!

***در پرایوت، آوریل و کریچ***
کریچ : ببین آوریل، این حرفای ونوس رو واسم ترجمه کن، نمیخوام کم بیارم!
آوریل : اه مگه من بیکارم؟
کریچ : اگه ترجمه نکنی ناظر ریونکلاو میکنمتا!!
آوریل : غلط را به طرز فجیعی نمودم!
سرعت تایپ آوریل دو برابر میشه و صدای تق تق کیبرد و این سیستما حتی یه لحظه هم قطع نمیشه!
.....
آوریل به طور مکرر در فواصل بین ترجمه هاش به کریچر فحش میده و کریچر موذیانه میخنده و به آوریل وعده های دروغین مدیریت و نظارت لندن و ... رو میده!
.....
آوریل : راستی کریچ، این سرژ یه هفته اس منتظره بری واسش درو باز کنی، نمیخوای این کارو بکنی؟
کریچ : هیوووووم، اگه این کارو بکنم بقیه مدیرا یخه ام رو میگیرن که چرا اینو اوردی ریون، میخوام بهش یه دسته صد تایی کلید برسونم، خودش یکی یکی بگرده کلید تالارو پیدا کنه و بیاد تو، اون وقت اگه کسی گیر بده میگیم خودش کلید گیر اورده!


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۱:۴۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵

پنه لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
از پشت دریاها!!
گروه:
مـاگـل
پیام: 239
آفلاین
الکسا:نههههههههههههه...این امکان نداره....چه طور ممکنه که بعد از این همه سال.....اوه خدای من....

لونی:اوا!دوباره حال عصب بهش دست داد!

و میره یه آمبولانس خبر میکنه،میان الکسا رو که شب قبلش فیلم هندی دیده بود و حاله خوبی نداشت!رو از اون وسط جمع میکنن میبرن!

آوریل:سندینسابتسش(ترجمه:ادی کو؟)

ناگهان ادی رو میبینه که عین چی!چسبیده به کفش یکی از پرستارا!

و آوریل تو یه صحنه ی اسلوموشن به طرف کفش اون پرستار میره و خودشو به ادی میرسونه!ولی...ولی...

در اینجا نویسنده ی جدید گریش میگیره:...ولی اون پرستار پاشو به زمین میذاره و گل!!...نه ببخشید...پاشو به زمین میذاره و ادی و آوریل...ادی و آوریل...

فردای اون روز،تو باغچه،سر قبر ادی و آوی!

مامانه آوریل:آخه چرا رفتی و تنهام گذاشتی!چرا!چرا!چرا!حالا چجوری بچه تونو بزرگ کنم!

پنی که داشت اون اطراف میچرید! کمی یونجه به دهان گزارد و گفت:اگه بخواین من کمکتون میکنم!

و تمام آنچه در دهانش بود فوت میشه تو صورته مامانه آوریل!

مامانه آوریل:ایشششش!میخوای حرف بزنی اول چیزی که تو دهنته رو تموم کن!بوقی!
ادامه دارد...
_______________
کی میگه سوژه نداریم کاچار!من اون قبلی رو ادامه دادم!کلی هم اتفاق مهم افتاد!


ویرایش شده توسط پنه لوپه کلیر واتر در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۴ ۱۱:۵۶:۴۶


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
مـاگـل
پیام: 1223
آفلاین
همگی در حال و حول و بوق بازی بودند که یک دفعه صدای در خوابگاه پسرا به گوش میرسه
تق تق تق
ققی: کیه؟
صدا منم سرژ
ققی: اگه راست میگی ریشات رو از زیر در نشون بده
سرژ: نمیشه که درتون زیر نداره
ققی : پس ما هم نمیتوینم اعتماد کنیم و راهت بدیم مطمئنا تو یک گرگ بدی
سدی: راست میگه کریچر گفته در رو رو غریبه ها باز نکنیم
سرژ: بابا من عضو جدیدم راه بدین من رو
ادی( سوسک بودن خزه همون ادی آدم) دروغ گو ما فقط یک سرژ داریم اونم تو هافله
سرژ : خوب من همونم میخوام بیام ریون با کریچ هماهنگ کردم
حمید و ققی و سدی: آخ جووون به کمک سرژ میتونیم گند بزنیم به تالار
بی ناموسی رو عشقه
سرژ: خوب حالا باز کنین
ققی: من یک کلید یدکی دارم ولی اگه استفاده کنم تابلو میشه بزار خود کریچ بیاد در رو برات باز کنه
سرژ: من تا اومدن کریچ همین پشت میشینم
*****************************
سوژه ندارین مجبورین پست بزنین؟
اگه بشه سرژ رو میخوام بیارم ریون


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.