هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۸
#28

ریتا اسکیتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰
از تو اتاقم!
گروه:
مـاگـل
پیام: 568
آفلاین
نام: ريتا

نام خانوادگي: اسکيتر

لقب: به لطف درک، مارموز، مرموز، موزمار و مشتقاتش

اصل و نسب: بابام يکي از اين جاسوس هاي نفوذي تو سازمان اطلاعات بود که واسه سازمان مجاهدين جادوگري کار ميکرد. از همون بچگي هم راه و چاه جاسوسي هاي خفن رو بهم ياد داد. البته بايد بگم اصيل زاده هم بود.

مامانم هم اصيل زاده بود و دبير اين کلاس هاي تقويتي واسه هاگوارتز و آزمون سمج و اينا بود. خودش هم بهم ياد داده بود چطوري جانورنما بشم. کلا خانواده باحالي داشتم، خيلي سريع امکانات پيشرفتمو فراهم کردند و من خودکار واسه شغل آيندم کاملا مجهز و آماده شدم

متعلقات: يک قلم پر تند نويس که کلا جونم بهش بنده!! تخت خوابم تو خوابگاه مختلط هافلپاف که تو ضلع شرقي خوابگاست و درست کنار پنجرس! خيلي دوسش دارم

علاقه مندي ها: آسپ بعد داداشم پيوز که کلي باهم آتيش سوزونديم. روزهاي خوبي که تو تالارم با دنيس، لودو، آرگوگ، درک، ماتيل، نيمفا خيلي خيلي قديميه، ماندي، نن جون هلگا و فلورين گذروندم که محاله هيچ وقت يادم بره. بعدشم همه ي همه ي همه ي اعضاي هافل که واقعا دوسشون دارم. بعدِ بعدشم دادگاه!

خصوصيات ظاهري: ماشالا همه ميدونن موهاي بلوند و طلــــــــايي و خيلي خيلي خوشگل!! لباي قرمز و چشماي آبي و خيلي خيلي خوشگل!! کلا خيلي خيلي خوشگل

خصوصيات اخلاقي: بعضي ها هميشه ميگفتن خيلي شيطونم و منم کلي عشق ميکردم. نه واسه اينکه خيلي شيطونم ها، واسه اينکه بعضي ها ميگفتن!

همونطور که گفتم تو جاسوسي خيلي خبره هستم، مخم خوب کار ميکنه و هميشه از فرصت هاي به دست اومده نهايت استفاده رو ميبرم. علاقه اي به رفيق بازي ندارم و کلا اگه پاش پيش بياد با همه خيلي زود گرم ميگيرم و دوست جون جوني ميشم، اما خودم جوري نيستم که دنبال يکي راه بيفتم واسه دوستي. مگر ديگه چي بشه!
اصلا ريتا ذاتا خيلي مهربون و خانومه، خب حالا يه ذره هم فضوله! چي ميشه مگه؟ اصلا تو دنياي جادويي کسي استعداد هاي منو درک نميکنه. در ضمن با تمام وجودم از بي ناموسي هاي بي حد و مرز که ديگه باعث خنک شدن يه موضوعي بشه و مستقيم به من ربط پيدا کنه متنفرم! مگر يه کوچولو و فقط صرفا محض خنده بشه!!

توضيحات: يادمه روز اول با پس گردني هاي لودو وارد هافل و کم مونده بود با اردنگي هاي دنيس از تالار پرت بشم بيرون

کلا اوايل ورودم سردرگم بودم! دنيس هي تو دهن من جفت پا ميرفت و ميگفت حواسم رو تو تالار جمع کنم و اينقدر دست گل به آب ندم و زحمتاشو حروم نکنم. منم گيج و سردرگم به لودو پناه ميبردم تا دنيسو دعواش کنه اما دنيس تو دهن اونم جفت پا ميرفت!! بعدم متوجه شدم دنيس غير مستقيم ميخواسته جفت پا به من ياد بده و منم زود ياد گرفتم کلا همون جفت پاهاش منو به اينجا رسوند.

همون اوايل ورودم داشتم خودمو واسه رنک بهترين عضو تازه وارد ميکشتم اما علاوه بر اون تونستم با داداشم براي اولين بار هافلمون رو قهرمان کنم و رنک بهترين عضو تازه وارد سايت رو هم گرفتم که شد بار اول و آخرم

بهترين روزهام هميشه خلاصه ميشده به هافل و اعضاش و هنوز هم همينطوره. تا جايي که شده تلاش خودمو به کار بستم تا يک عضو مفيد واسه گروهم باشم... همينطور يک هافلپافي واقعي...


... بگذرم گر از سر پیمان
میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم...


Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۲۱:۱۵ شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۸
#27

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
مـاگـل
پیام: 1511
آفلاین
نام: پیوز (Peeves)

لقب: پیوز (Pyooz) / پیاز / روح مزاحم / جنگولک

اصل و نسب: والا بچه که بودم ننه ام میگفت ای پسره ی بی اصل نسب ... برای همینم احتمالا چیزی به اسم اصل و نسب ندارم کلا !

متعلقات: یک کتاب بسیار قدیمی که از توی گنجه خاک خورده نن جون هلگا پیدا کردم به نام «دیوان هافلپاف» و یک چوب جادو 30 سانتی از چوب سپیدار و مغز پر هیپوگریف و قطر 2 سانتی متر داشتم که بعد از مردن و روح شدنم اون هم روح و شفاف شد

علاقه‌مندی‌ها: ریتا البته اشتباه نشه من و ریتا از اول ورودمون به عرصه جادوگری با هم بودیم و بزرگ شدیم و مثل خواهر برادریم ! این شکلک لاو با اونکه آسپ اون پائین زده فرق فوکوله ! عشق خواهر و برادریه !

هافلپاف و هر چیز مربوط به هافل بخصوص اعضاش رو هم خیلی زیاد دوست دارم !

خصوصیات ظاهری: یک روح شفاف مثل بقیه روح ها با این تفاوت که کمی رنگ و صورتم بیشتره ! همیشه بین زمین و هوا شناورم ! طلسم ها و ورد های جادویی از بدنم رد میشه و هیچ چیزی رو هم نمیتونم لمس کنم !

خصوصیات اخلاقی: شیطون و آماده برای پرت کردن گلوله های جوهری ! همیشه آماده کمک به دوستاش و هافلپافی ها ! فداکار و شوخ طبع ! اصولا در آخرین لحظه عین بز تصمیمم رو عوض میکنم (چشمک به آسپ) به شدت بیناموسم و زیر دست بورگین بزرگ در تمام فنون بیناموسی توانا شدم ! با کمک لودو بگمن فنون سرپرستی تالار را آموختم و در جوار دنیس کبیر در نظام فمینیست جادوگری سر بلند کردم ! در کل خیلی خفن و گولاخم ! خیالیه ؟

توضیحات: من بهترین دانش آموز تازه هافل بودم ! وقتی سال اولی بودیم با ریتا تونستیم هافلپاف رو برای اولین بار قهرمان هاگوارتز کنیم ! بعد ها هم که ارشد گروه شدم هافلپاف با کمک های من قهرمان کوییدیچ شد !

در اوج افول هافلپاف سرپرستی رو گرفتم و سعی کردم هافل رو از اون قعر بالاتر بکشم .در اواخر وزارت آلبوس سوروس پاتر معاون وزیر شدم و کلا از همین تریبون اعلام میکنم که من معاون وزیرم و خیلی گولاخم ! بعدش وقتی که محفل در اوج جنگ ها و نزاع های داخلی بود رئیس محفل شدم و اوضاع در مدت ریاست من خیلی آروم و خوب بود !

تمام سعیم رو کردم که برای هافل مفید باشم ! تمام تلاشم رو کردم که برای دوستام رفیق خوبی باشم ! ریتا و آسپ رو خیلی دوست دارم ! تمام تلاشم رو کردم و هرچی بودم ، بهترین چیزی بود که میتونستم باشم ! شاید یک نواده واقعی هلگا ...


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۲۳:۲۹ جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸
#26

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
مـاگـل
پیام: 683
آفلاین
نوادگان اصیل هلگا !

تاپیک بار دیگه با سبک و شیوه‌ای جدید پذیرای پست‌های سختکوشان هاگوارتز می‌باشد.

اینجا مکانی هست که هافلی‌ها بعد از حداقل دو ماه فعالیت و جا افتادن در تالار میتونن پست بزنن تا نام و یادشان برای همیشه در تالار هافلپاف ثبت شود، با پست زدن در این تاپیک جزو نوادگان اصیل تالار می‌شوید و هلگا هافلپاف، برترین بنیاگذار هاگوارتز، تا ابد به وجود نواده‌ای همچون شما افتخار خواهد کرد.

همچنین در اين تاپيك نحوه ي پيدايش و عادات و خصايل و شكل و قيافه و علايق و رفتار و ... "شخصیت رولی" شما به ثبت می‌رسد تا بقیه‌ی اعضا از اون‌ها در رول‌هاشون استفاده کنند.

بعد از اینکه دو ماه از عضویت و فعالیت شما در تالار گذشت طبق الگوی زیر پست بزنید تا برای همیشه جزو نوادگان اصیل هلگا هافلپاف بمانید.

*هرکدام از موارد رو که برای شخصیت شما وجود نداره یا هنوز در سایت جا نیفتاده میتونید خالی بزارید.

**این معرفی‌ها با معرفی شخصیتی که برای ورود به ایفای نقش نوشتید میتونه متفاوت باشه چون اینجا خصوصیاتی باید گفته بشه که شخصیت شما در مدت فعالیت تو تالار کسب کرده و الان اون‌ها رو داراست.

--

نام: آلبوس سوروس پاتر
لقب: آسپ، آلسو، آل، عله‌ی کوچک

اصل و نسب: بابام هری پاتر، دورگه بود و مامان جینیم هم جادوگر. حالا خودم چی از آب در اومدم خدا میدونه. اصیل زاده‌ام دیگه؟!

متعلقات: یک آذرخش دارم که مدتی پیش با اون توی مسابقات کوییدیچ هاگوارتز شرکت کردم و قهرمان شدیم. چوب جادوم هم یک چوب بی‌نظیر از یال تک‌شاخ هست که جادوهای زیاد و قدرتمندی رو باهاش انجام دادم.

علاقه‌مندی‌ها: ریتا هافل و هافلپافی‌ها. تو تالار هم بیشتر از همه خوابگاه و هافلاویز رو دوس دارم و با زمین کوییدیچ هم خیلی حال می‌کنم. محفل ققنوس رو هم همیشه دوس داشتم.

خصوصیات ظاهری: وقتی وارد هاگوارتز و تالار شدم خیلی کوچولو بودم اما الان بزرگ‌تر شدم و قدم رشد زیادی داشته اما موهام هنوز به لختی گذشته‌ست و چشم‌های سبزم رو هم از پدرم به ارث بردم. اکثرا هم رداهای تیره و یا زرد رنگ می‌پوشم. یک عده میگن بامزه‌ هستم و بعضی‌ها هم معتقدن چهره‌ام همیشه مرموزه!

خصوصیات اخلاقی: پسر باهوشی هستم و با همین هوش و زرنگی تونست پیشرفت‌های زیادی داشته باشم و به جاهای بالایی برسم. اما بارها هم شد که هوش زیادم نتیجه‌ی معکوس داد و فاجعه به بار اومد! D: جفت‌پاهای دنیس و نصیحت‌های لودو تاثیرات زیادی روی تربیتم داشت. توی جادوی سیاه خیلی قوی هستم اما هیچوقت به سیاهی گرایش نداشتم. بعضی وقتا اینقدر به بعضی چیزها گیر میدم که اعصاب همه خورد میشه (چشمک به پیوز). وقتی کوچیک‌تر بودم کارهام اکثرا سنجیده و آروم بود اما وقتی بزرگ‌تر شدم بی‌پرواتر و البته شجاع‌تر از گذشته به نظر می‌رسم. خیلی هم دعوا راه میندازم ... به قول ریتا هرجا میرم جنگ میشه!

توضیحات: از فعال‌ترین جادوگران عصر حاضر هستم! سال اولی که اومدم تو تالار خیلی درس‌خون بودم و دانش‌آموز نمونه شدم. بعدش دیدم درس بدردم نمی‌خوره (همر) وارد سیاست شدم و تونستم اولین وزیر هافلپافی بشم. شیش ماه وزیر بودم و بعدش دوباره عقلم برگشت سرجاش D: و برگشتم تا به هافل خدمت کنم. کاپیتان تیم کوییدیچ شدم و هرچند پِدَرِین ِ‌مان در‌آمد اما تونستیم قهرمان بشیم و جام رو دوباره بیاریم تو تالار. خیلی خوش گذشت! یک مدت هم محفل ققنوس رو اداره می‌کردم و کلا دوست دارم با مرگخوارها مبارزه کنم. استاد هاگوارتز، شهردار لندن و هرجای دیگه هم که فکرشو کنید ردپایی از من هست. موهاهاها!

رابطه‌ی عاطفی قوی‌ای با ریتا اسکیتر دارم و از وقتی اومدم هاگوارتز ریتا و پیوز بهترین دوستام بودن و خیلی هم دوسشون دارم. بهترین لحظاتم رو هم تو تالار و هاگ با این دو نفر داشتم.

و در نهایت اینکه تلاش‌های زیادی کردم تا بتونم نواده‌ی اصیل هلگا هافلپاف بشم ... بزرگترین افتخاری که در دنیای جادویی بدست آوردم.




بدون نام
سلام به همه‌ي فك و فاميل!(وقتي نوه‌ي هلگا باشيم فاميل مي‌شيم ديگه!!
نام: مرلين

نام خانوادگي: مك كينن

لقب : در حال حاضر ندارم

جنس: مرد

سن‌ :‌ 22

اخلاق : كمي خشك(اخلاق خشك‌اش فقط براي غريبه‌هاست! با اشنايان اصلآ خشك نيست فقط كافيه يخش اب شه!!)

چارچوب نقش : علاقه‌مند به دفاع در برابر جادوي سياه،باهوش و درسخوان!!

مشخصه‌هاي ظاهري:

اندام: خوش اندام
قد : حدود 186سانتي متر
رنگ چشم : سبز
مو : صاف، كوتاه وسياه رنگ

چوب جادو : داراي موي تك شاخ و از جنس بلوط ، 25 سانتيمتر ، انعطاف پذير

توضيحات كلي : پدر و مادر او عضو محفل بودند و توسط مرگخواران شكنجه و كشته شدند يكي از انگيزه هاي عضويت او در محفل انتقام از مرگخواران است. او شاگردي با استعداد و توانا بود و درس خود را در گروه هافلپاف با بالا ترين نمرات به پايان رساند. دامبلدور به خاطر شناخت پدر و مادر او و داشتن اعتماد به او و داشتن استعداد بالا او را در محفل پذيرفت.

-------------------------------------------------------------------------
مشخصه‌هاي واقعي منو مي‌تونيد در اين لينك ببينيد.


ویرایش شده توسط مرلين مك كينن در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۲۴ ۳:۳۱:۱۲


Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۶
#24

ماندانگاس فلچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۸ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ جمعه ۲ دی ۱۴۰۱
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 433
آفلاین
بچه های عزیز به این نکته دقت کنید ... لودو جر خورد بنده خدا خواست این و بگه ولی مثل اینکه بازم درک درستی ایجاد نشد .

اینجای برای اینه که شخصیتتون و توی ایفای نقش معرفی کنید ... تا کسی که نمیدونه شخصیت شما توی کتاب چجوریه بفهمه ...




بعد میگن لودو چرا سکته میکنه . حالا یک توضیح کوچولو در مورد خودتون زیرش عیب نداره ولی بیشتر برای ما مهمه در مورد شخصیتتون در کتاب بگید .



جونم فدای عشقم ، نفسم فدای رفقا ، شناسه ام هم فدای سر آرشام

[color=99


Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۶:۲۴ پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۶
#23

هانا آبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۵ جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱:۱۹ چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹
از قبرستون
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 117
آفلاین
هانا آبوت اولین چیزی که باید بگم.بعدسنوقد همه سِروپِر زندگی:17امانمی دونم که چرا به من 15 ساله می گن.قد 1/70 وضعیت چهره مو عالیه یعنی هرکه می بینه دیگه تمام.

اخلاق: شوخ وبامرام ورفیق باز.ازامتحانات ترس ونفرت دارم. همچون یه دختر رفتار می کنه روح لطیف وبا احساسات اماوقتی خون جلو چشماشو بگیره دیگه دیگه.

راستی یادم رفت بگم بی لقب هستم.

زیادبلدنیستم بنویسم منظورم داستانه اما به هرصورت درتکلم ادم شوخی هستم.

اگه بایکی دوست شدم دیگه عمرا ازدستش بدهیم.

دیگه خیلی دارید توی زندگی من دخالت می کنید.


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۱۶:۳۳ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۶
#22

فلورین فورتسکوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳ دوشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۰
از بستنی فروشی کوچه دیاگون
گروه:
مـاگـل
پیام: 86
آفلاین
سلام به ملت خوب و مهربون هافلپاف!

نام : فلورين

نام خانوادگی : فورتيسكو

لقب : ندارم. هرچي مي خواين صدام كنين.

چهار چوب نقش : فلورين يه بستني فروش هست كه علاقه ي زيادي به بستني داره و مي تونه از هر چيزي( منظور سوسك و اينا ) بستني درست كنه.

ظاهر : تپل مپل. يه ريزه قد كوتاه. اصلا ريش و سبيل در نمياره. تميز و مامانيه. ( كاملا واقعيت خودم )

سن : حدود صد و چند سال ولي مي تونين 17 ساله حسابم كنين.
اخلاقیات فلورين : شوخ طبع ،دروغ گو ، خيلي زيادي شيطون. طوري كه مدرسه و محيط كار و خونه سرش نمي شه. مي زنه به هم.

در مورد ترس هاي فلورين ( آخه خيلي ترسوه) : از تاريكي و عنكبوت به شدت مي ترسه و در واقه وحشت داره. و وقتي يه عنكبوت ببينه ديگه نمي شه شناختش. آخه قرمز مي شه و بد جوري باد مي كنه

حيوون دست آموز: يه گربه داره كه اسمش پرشيا هست و يه دختره. و حدود 2 سال سنشه. عقيم شده هست و از نژاد پرشين كته. سفيد و خاكستري و سياه. و يكي از عجايبش اينه كه هر جا فلورين بشينه اينم دور گردنش خودشو حلقه مي كنه و مي خوابه و مثل يه شال گردن از جنس پوست مي شه.

من اينم در كل خفن و باحال. و يه دوست با معرفت.


ویرایش شده توسط فلورين فورتيسكو در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۶:۴۰:۳۹

تصویر کوچک شده

[b][size=medium][


Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
#21

ریتا اسکیتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰
از تو اتاقم!
گروه:
مـاگـل
پیام: 568
آفلاین
همه بوق بزنن که من اومدم
نام:ریتا
نام خانوادگی:والله رولینگ گفته اسکیتر اما من از اسمیت خوشم میاد(چون عقده ای نشم اسمیت)
سن:15
علاقه مندی ها:خوشگلی(یعنی خودم )کل کل . بی ناموسی. بوق زدن . هافل
ظاهر:موهای خرمایی خیلی خیلی پررنگ(همون مشکی شما بگو )چشای درشت(به قول هپزیبا :گاوی)بینی قلمی و لبای کوچیک خلاصه خیلی خوشگلم(مگر خودم بگم)
خصوصیات اخلاقی:حال عصب دارم یکم وحشم باحال . خدا نکنه شروع کنم به حرف زدن. همه عالم رو ضایع میکنم. با همه جور ادم میجوشم
با حیا سنگین متین با وقار خانم (راست میگم ) از لوس بازی و به رخ کشیدن و این حرفا بدم میاد ادم خاکیم(قراره اسفالتم کنن ) خیلی شادم اما اگه برم تو لک دیگه بیرون نمیام تا به سلامتی تبدیل به پروانه بشم
بابام بهم میگه اصلا ثابت قدم نیستم باد از هر طرف بیاد منم همون ور میرم(من کاملا تکذیب میکنم اینا قصد خراب کردن منو دارن)
دیگه هم کاری ندارم باهاتون


... بگذرم گر از سر پیمان
میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم...


Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۹:۳۲ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
#20

هپزيبا اسميتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۸ چهارشنبه ۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۵۱ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
از از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
گروه:
مـاگـل
پیام: 998
آفلاین
سلام اي افتابگان وفا و پاتيل هاي صداقت
نام : سخت ترين جاي كار بود بخدا- هپزيبا اسميت
سن : 17 سال
ظاهر : يه دقيقه انقده خوشكلم كه همه عاشقم مي شن دو دقيقه بعد همه مي گن واي نيگاش كن .شوخي كردم . بدك نيستم قد متوسط 160 سانتي ام .پوستم سيفيده .چشام درشته (خواهرم بهم ميگه گاوي؛ منم مي گم آهو ههه )خيلي لاغرم . از اين چشم و ابرو مشكي هاي خفنم . مماخم سلام مي رسونه خدمتتون به قول كي بود گفت از موهام خوشم مياد سه تا رنگ داره و باحاله . خوش تيپم در كل (من نگم كي بگه ؟)
خصوصيات اخلاقي: در درونم خيلي تنهام با هيچ كس درد و دل نمي كنم هيچ كس از درونم خبر نداره همه فكر مي كنم از اون بچه هاي شاد و خفنم البته ظاهر اينجوريه ها .
خيلي شيطونم همه بهم مي گن تي ان تي . تو مدرسه اگه درسم خوب نبود تا حالا 12 بار اخراج شده بودم . همه رو سر كار مي زارم يه دف ديدي هرچي گفتم سركاري بود سابقه طولاني هم دارم در اين زمينه . بچه سنگيني ام با حيام (جون عمه بزرگم ) از همه جور آدمي دوست دارم دانشجو پشت كنكوري البته نمي دونم چرا با بچه هاي سال پاييني كه مي خوان با هام دوست شن مشكل دارم نمي تونم آدم شم همش حالشون رو مي گيرم طفلكي ها . مجلس گرم كنم هستم مي تونم كلي آدم رو بزارم سر كار سرگرمشون كنم . حرفم زياد مي زنم انگاري . مثل همين الان كه چونم يهو گرم شد .اصلا اهل خودنمايي و تيتيش ماماني بازي درآوردن نيستم بچه ها ميدونن تو پست هامم هميشه گند ترين آدم خودم بودم چرك و پير و كثيف و كار خراب كن .حالش به همينه . شعر مي گم عضو تيم شعر دوچرخه هستم (هلگا ي جيگر به من گفت حافظ هافلپاف پس يه ماچ براي هلگا)
خبرنگار افتخاري دوچرخه هم هستم و و تو مسابقه هاي استاني شعر و داستان نويسي رتبه آوردم .كلاً دست به قلمم خوبه .
علاقه مندي ها :كل كل با همه – ستاره (سوزان بونز )بچه باحاليه ما با هم اومديم هافلپاف و خيلي با هم دوستيم – فوتبال (بسكه فوتبال مي بينم بابام كچل شده طفلكي مي خواد تام و جري نيگاه كنه من نمي زارم )و هر كس كه منو دوست داشته باشه .
رو دمم پا بزارين جيغ مي زنم . يه مدت خفن واسه هافل فعاليت كردم دوباره ولش كردم حالا يكم اومدم دوباره ببينيم چي مي شه . كتاب خوندن. كل كل كردن با بابام .
خب ديگه بسته چرت و پرتام عادت دارم هميشه ميام يه شعر غمگين بنويسم داستان طنز از آب درمياد .
آهان چوب جارو:هومك به گمونم ولم كن بابا صد سالمه يادم نيست . الانم تام ريدل عزيز اومده خونمون ديدن من مي خوام چند تا از عتيقه هاي قشنگم رو نشونش بدم . هوكي بيا ببين من خوشكل شدم ؟؟


پنهان شده ام

پشت ابر چشمهايم...

باران در اتاق من است...

خالي هاي اتاقم را

از تصوير زنده ي نامش پر مي كن


Re: « نوادگان هلگا هافلپاف »
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ شنبه ۹ تیر ۱۳۸۶
#19

سوزان بونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۱ چهارشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۴۴ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶
از همون شهري كه پشت درياهاست فقط يك قايق بايد بسازين!
گروه:
مـاگـل
پیام: 115
آفلاین
سلامي يه گرمي آفتاب سوزنده ي زمستان!
نام مباركم سوزانه!فاميلك هم كه بونز.
سن:17
ظاهر:ظاهر وباطنم يكيه واالله!
خصوصيات اخلاقي:بد اخلاق!كلا حال عصب دارم!ولي كلا آدم زود جوش وخونگرميم!سعي ميكنم هميشه شاد باشم(خل و چل نيشتما!!!!)
علاقه مندي ها:به موهام خيلي علاقه دارم!!!!!استراحتم يكي از علاقه مندي هامه كه در اوقات فراغت ازش استفاده ي زيادي ميبرم(تفريح سالم!)
توضيحات اضافه:هر چند از چيزاي اضافه خوشم نمياد ولي به هر حال ديگه!خاندان بونز از جادوگران اصيلي هستند كه زندگي آرومي رو تا به امروز داشتن.از اونجايي كه مادر مادر پدرم و دختر خاله ي شوهر مادر مادربزرگ مامانم با هم دوست بودن و به پيشگويي اعتقاد زيادي داشتن يك روز با هم ميرن پيش يكي از اجداد سيبل تريلاني.اونم كه ميخواسته دفتر پيشگوييشو به يك كافه ي عاشقانه تغيير بده (كه بعده ها ميشه همون ترياي خانم پاديفوت تو هاگزميد!)يك فال عاشقانه براي اون دو تا رفيق ميگيره و به اونها ميگه كه شما بعد از چند نسل با هم نسبت فاميلي پيدا ميكنين و دو جوان از اين دو خاندان با هم مزدوج ميشوند.اين دو نفر هم شاد وشنگول همه ي جووناي فاميلو به ازدواج هم در ميارن تا ميرسن به مامان و باباي من وبعد از اينكه خيالشون از بابت اون دو جوون راحت ميشه (ديگه سن 100 رو رد كرده بودند!)تا ميان به عمه ي خدا بيامرزم برسن عمرشونو ميدن به شما!عمه ي بيچارم هم كه همين چند سال پيش در راه دفاع از شما جوانان شهيد شد!منم كه تا پامو گذاشتم اينجا گفتن برو بپر تو هافل ما هم گفتيم چشم!!حالا بازم بگين توضيح اضافه!
چوب جادو:نميدونم عمم خدا بيامرز هميشه سعي داشت بگه چند تا موي جك و جونور توشه و چه قدر با ارزشه ولي من هيچ وقت درك نكردم كه موش مال تك شاخ بود؟گوزن دو شاخ بود؟يا اينكه مال يه آدم شاخدار بود.....؟به هر حال من نميدونم!


آخرين برگ سفر نامه ي باران اين است -------كه زمين چركين است
((شفيعي كدكني))







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.