تره ور: به...به...به عله!
گابر: چی؟
فلور: هان؟
چو: نمنه!؟
گابر: اِ چو تو ترک بودی! نمی دونستم!
آلفرد بلک: اِ چو تو ترک بودی! ولی چو تو کتاب جاپونی بود!
فلور: اِ چو تو ترک بودی! من می دونستم!
چو: فلور تو همیشه منو درک میکنی!!
فلور:
آلفرد: ولی چو تو کتاب جاپونی بودا!
چو:
فلور:
گابر با دیده حسرت و چشمانی اشکبار به این صحنه فوق رمانتیک و سوپراحساسی مینگره!
آلفرد: آخه چو تو کتاب جاپونی بود!
چو:
فلور از خز وخیل بازیای چو خسته میشه میذاره میره!
در این قسمت از برنامه بلیسیما همچون موجودی بازرگانی! از سقف میفته پایین:
بلیسیما: چو چو منم منم ترکم!
چو: ترک ترک ای همشهری!
بلیسیما:ترک ترک ترک ترک!
در این لحظه امواج تُرک تُرک تالار رو فرا میگیره و چون تالار خیلی بزرگ و وسیع و اینا بوده صدا اکو میشه و کل تالار از غریو عاشقانه تُرک تُرک دچار تَرَک های اساسی میشه!
راجر: هان هان کی ترَک خواست!؟ (Track!)
آلفرد: ولی چو جاپونی بودا!
تره ور:
در این لحظه سراف از ناکجابادی به نام بیرون ازتالار میاد داخل کجابادی به نام داخل تالار:
سراف: چو ازت متشکرم که سوژه جدیدمونو خز کردی و تنها منبع فعالیت ریون رو به باد دادی، حالا من کجای ریون فعالیت بکنم؟ چو تو دیگه تو ریون جایی نداری، میتونی بری بیرون!
و یه کاغذ اخراج از ریون به امضای بانو سراف السادات و مهر تایید گابرالملوک میده دست چو!
چو اشکی بر گونه های سرخینش روان میکنه و به ناکجاباد بیرون تالار قدم های شک و تردید رو می نهه!
چو: میرم و می میرم آسوده میشم از عشق!
آلفرد: ولی چو جاپونی بودا!!
در این بین راجر بی توجه به احساسات بروز نیافته چو و غلیانات درونی آلفرد و مشکلات خراب شده زندگی بر دوش نسل جوان ریون، از تالار میزنه بیرون، تا تو خوابگاه مدیران دنبال عله ای که مودی بود! بگرده! (طرح مرتبط سازی پستها به سوژه تاپیک!
)
------------
آیا عله مودی است؟!
آیا مودی عله است؟
آیا عله فرمانده دنیا است!؟
آیا فرمانده دنیا سرژ تانکیان است؟!!
همه و همه در پست نفر بعدی!
آیا شما نفر بعدی هستید؟ با هربار زدن پست بعدی یک بلیت تماشای فیلمهای بی ناموسی کمپانی تره ور فیلمز را دریافت کنید!