هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

شغل سوم: فروشنده

وظایف: تهیه و فروش اقلام جادویی

حقوق: ماهیانه 25 گالیون بعلاوه معادلی از اقلام فروخته شده

ساعات کاری: چک کردن هر روزه‌ی زوپس مارکت جادوگران

دوره کاری: از ابتدای شهریور تا انتهای فصل پاییز

تعداد متقاضی: یک نفر

جزئیات بیشتر شغل فروشنده ثبت درخواست دریافت شغل





شغل چهارم: معجون‌ساز

وظایف: تهیه و فروش معجون‌های جادویی

حقوق: ماهیانه 25 گالیون به همراه معادلی از معجون‌های فروخته شده

ساعات کاری: چک کردن هر روزه‌ی معجون‌سرای پاتیل‌طلا

دوره کاری: از ابتدای شهریور تا انتهای فصل پاییز

تعداد متقاضی: یک نفر

جزئیات بیشتر شغل معجون‌ساز ثبت درخواست دریافت شغل



شغل پنجم: شفادهنده

وظایف: درمان جادوگران و موجودات جادویی

حقوق: ماهیانه 25 گالیون بعلاوه معادلی از هزینه نوع درمان

ساعات کاری: چک کردن هر روزه‌ی شفاخانه مرداب زیرین

دوره کاری: از ابتدای شهریور تا انتهای فصل پاییز

تعداد متقاضی: یک نفر

جزئیات بیشتر شغل شفادهنده ثبت درخواست دریافت شغل



در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: منظومه چهارگانه اشعار
پیام زده شده در: ۱۱:۲۵:۲۰ یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳

هافلپاف

پاتریشیا وینتربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۱:۰۸ دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۴۱:۵۶
از خلافکارا متنفرم!
گروه:
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 262
آفلاین
همان‌طور که ابرهای سیاه اندوه دورم را گرفته بودند،
همان‌طور که آسمان آبی خودش را از ما پنهان می‌کرد،
نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم، قدرت کافی نداشتم!
اما یک روز صبح از خواب بیدار شدم،
آسمان آبی بود، خورشید درخشان و تو در کنارم.
ابرهای سیاه را از من دور کرده بودی،
اندوه را از من گرفته بودی و خوشحالم کرده بودی!
هیچ تشکری برای تو به اندازه‌ی کافی نبود،
اما حالا نوبت من است که به تو کمک کنم.


با یه کتاب می‌شه دور دنیا رو رفت و برگشت، فقط کافیه بازش کنی.


پاسخ به: منظومه چهارگانه اشعار
پیام زده شده در: ۲۰:۲۳:۰۶ جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳

هافلپاف، محفل ققنوس

رزالین دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۶:۴۲ دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۴۵:۰۵
از وسایل گلدوزیم و گلام فاصله بگیر.
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
پیام: 77
آفلاین
آن لحظه که اولین بار دیدمت را یادت هست؟
درخشش چشمان دریایی ات را یادت هست؟
زندگی آن زمان چه زیبا بود!
لحظه های خوشی امان چه کوتاه بود!
ما بودیم و سرمستی جوانی؛
بدون حضور همان که می دانی.
اکنون آن پرده تو را می برد به جایی که نمی دانم؛
برنخواهی گشت؛ می دانم، می دانم!
کاش می توانستم نگذارم بروی؛
مگر قول ندادی بی من جایی نروی؟
چرا سر قولت نماندی؟
مگر نباید با من می ماندی؟
زمان با هم بودنمان در شیون آواراگان
پرسه زدنمان در میان درختان
هرگز تکرار نمی شوند؛
هرگز بر نمی گردند؛
آن چشمان دریایی، دگر مرا نمی نگرند؛
آن لبهای لعل گون، دیگر نمی خندند...
آیا آن زمان که من هم پرواز می کنم و دگر بار به سویت می آیم؛
منتظرم می مانی؟ می فهمی کجایم؟
نبودنت تنهایی را دگر بار به من هدیه می کند
و مطمئنم این هدیه را دوست نخواهم داشت.


تصویر کوچک شده

اگر تمام جهان نیز تو را گناهکار بدانند، تا زمانی که وجدان خودت تأییدت کند، تو بدون دوست نمی مانی.
جین ایر


پاسخ به: منظومه چهارگانه اشعار
پیام زده شده در: ۰:۳۱:۴۲ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳

هافلپاف

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴:۲۸ جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۳۶:۱۲
از نزدیک ترین نقطه به رگ گردنت
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموز سال‌بالایی
پیام: 56
آفلاین
از آخرین پیام پنج روز گذشته

(با لحن آرام و تا حدی دلنوشته خوانده شود)


از کجا شروع کنم؟

نقل ماجرایی را که یک عشق چقدر میتواند در آن بزرگ باشد

عشقی کهن تر از دنیای فانی،

شیرین تر از لذت لب ها

و عمیق تر از اقیانوس پشت پلک هایش

حقیقتی ساده در وصف قانون این دنیا

احساساتی بی ریا و اعترافی بی تزویر


از کجا شروع کنم؟

با اولین سلامش

معنایی وسیع به دنیای پوچم داد

به جهان قسم که گرم تر از حرارت عشقش وجود نخواهد داشت

نه در زمان، و نه در مکانی دیگر

با اولین قدمش در این دنیا

هدیه ای ویژه از به زمین عطا کرد

هدیه ای مفتخر از جنس افتخار

برای این تولد مبارک

با اولین قدمش در زندگی‌ام،

شروع به پر کردن قلبی خالی‌ از خاص ترینِ چیزها کرد

خاص مثل موهایی به تاریکی کهکشان بی پایان،

دست هایی روشن تر از شیشه،

لبخندی معصوم و نگاهی سرکش،

با ظاهری چو طلعت خورشید و باطنی از جنس نور مهتاب

به راستی کِی می توان با یاد او تنها بود؟

به نظر تو ی خاننده، آیا میتوان طول عشق را با ساعت اندازه گرفت؟

شاید؛ ولی قطعا برای آن به به ساعتی نیاز دارم که در دست خداست

احتمالا تا پایان تمام مسیر زندگی ستارگان طول خواهد کشید...

و شاید هم تا ابد

افسوس که اینک او تنها در دلم با من زنده است

چه خوش بود زمانی که بعد از مرگش،

فکر او را از دلم بیرون کردم و او برای اثبات عاشقی‌اش

از پنجره سرم وارد شد

حال و اکنون من با هم صحبتی او میگذرد

من در کلام با او صحبت میکنم و او با یادآوری خاطرات پاسخ میدهد

من در کذشته جا ما مانده‌ام

قبل از او در تمام جمع ها تنها بودم

بعد از او در تمام دنیا

چه چیز غمناک تر از خوابیست که از زندگی شیرین تر است؟

چه چیز شور تر از اشک هایم، زمانیست که از خواب تو بیدار میشوم؟

شاید دیگران تو را در خاک در رها کرده باشند

شاید با پاک کن روانشناسان یاد تو را از دل پاک کرده باشند

ولی من نقش تو را دل کندم و بر دیوار زندگی کوبیدم

از چشمان تو نگاه کردم و با دستانت جهان را در آغوش کشیدم

تو نرفتی، من رفتم. من تو شدم و خود قبلیم را در زمان رها کردم

باشد که آسوده بخوابی نادیه عزیز



با تشکر، زاخاریاس اسمیت
ملقب به زاخار اصلی


nadie رو به اسپانیایی سرچ کنید.


ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۲۱ ۰:۳۶:۰۴
ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۲۱ ۰:۴۳:۴۰

زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو حمل میکنن .
تصویر کوچک شده


پاسخ به: برای تو می‌سرایم ای دفتر دیوان اشعار
پیام زده شده در: ۰:۱۸:۳۵ جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳

هافلپاف

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴:۲۸ جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۳۶:۱۲
از نزدیک ترین نقطه به رگ گردنت
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموز سال‌بالایی
پیام: 56
آفلاین
میدونم قرار بود اسپم نکنم ولی آخریشه بو خودا

دیدمش
گفتم منم
نشناخت او

نیما یوشیج


زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو حمل میکنن .
تصویر کوچک شده


پاسخ به: برای تو می‌سرایم ای دفتر دیوان اشعار
پیام زده شده در: ۰:۱۰:۴۳ جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳

هافلپاف

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴:۲۸ جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۳۶:۱۲
از نزدیک ترین نقطه به رگ گردنت
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموز سال‌بالایی
پیام: 56
آفلاین
در درگهی که از دربش به تا قبرش
بزرگ ترین برد های من
بردگی برده ای بالا تر از قبلیست
به دنبال برق چشمانم نگرد.

زیرا در روزی که مرگ را نیاز آزادی خود دید
بر زیر آسمان غروب، در حال تماشای زردی آفتاب رز نما
زندگی اش را به زندگان بخشید

بخش اول: در سرایی که از ابتدا تا انتهای آن بزرگ ترین پیشرفت من خدمت به خادمیست که از خادم قبلی مقامی رفیع تر دارد، به دنبال شوق در چشمانم نگرد.
(تمرکز روی واج آرایی ب & ر هست به اضافه ی مصوت -ّ)

بخش دوم: چون نگاه زنده‌ی چشمانم، در زمانی که مرگ را تنها راه آزادی خود دید؛ در برابر غوب نور زرد خورشید که مانند گل رز، به رنگ سرخ در آمده بود به جمع مردگان پیوست.
(تمرکز روی واج آرایی ر، ز ، ی هست)


ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۱۵ ۰:۲۱:۲۶

زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو حمل میکنن .
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۰:۳۳:۰۲ جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

هافلپاف، محفل ققنوس

روندا فلدبری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۲:۲۲
از دنیا وارونه
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
پیام: 198
آفلاین
“تو را دوست دارم ”
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند …




پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱:۵۰:۳۹ شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۱:۴۴ یکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۵:۵۹:۳۱ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳
از همین تریبون اعلام میکنم که اوضاع، اوضاعی نی...
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 149
آفلاین
دفتر شعرم را، باری دگر باز می کنم
شعر نوشتن را، با درد آغاز می کنم
شعر من، از خون جگر جان من است
پس دل کوکم را، بحر زدن ساز می کنم

دل غمگین است، محزون و رنجیده است
حال که فضا مسموم، بساط برچیده است
گویی برو عشق را، از عمق تو پی کن
گویم تو شو عاشق، دل همه چیز دیده است

ما ای مرلین گفتیم، کمر به نیک بستیم
گفتیم، هستیم، بر آن عهدی که بستیم
دنیا، جهانی داشت پر بود ز نامردی
همه ز بر رفتند، ما بودیم و ما هستیم

حال، تو خواه آن کن، هر آنچه که خواهی
ما نه گوییم این چه؟! نه بر کشیم آهی
ضرر رسد به توست، سودی که مارا نیست
پس تو برو لطفا، راهی نیست که تباهی


ویرایش شده توسط نیوت اسکمندر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۷ ۱:۵۵:۲۱

.یادگار گذشتگان.



با خود میگفتم اوضاع بهتر میشه و روزای خوبم میبینی!
الان فهمیدم خیر! اوضاع، اصلا اوضاعی نی!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷:۲۱ دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲

هافلپاف، محفل ققنوس

روندا فلدبری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۲:۲۲
از دنیا وارونه
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
پیام: 198
آفلاین
صدتا بچه

دسته به دسته

در گروه های خود

یکجا نشستن

هر بچه ای هست

با هوش و دانا

قلب مهربانی

در سینه آنها

بچه ها را

گذاشتن با هم

در گروه های خود

مرلینا شکرا

هم نابغه و سخت کوش

هم خفن هستن

زردند و زیبا

هافلیا هستن




پاسخ به: کارگاه هنر ریونکلاو
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰

مرگخواران

سوزانا هسلدن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۶ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۱:۳۲:۲۶ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳
از بچگی دلم می خواست...
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
جـادوگـر
پیام: 94
آفلاین
از روز و روزگاری
یکی شده بود فراری
نداشت اون کار و باری
این بود که یک روز سرچ هاش
سر در آورد از یه سایت
اون وقت بود که شد خوش حال
چون که تو هاگوارتز بود جاش
اما می کرد هنوزم
یه چیز اونو ناراحت
اونم این بود که هر وقت
می کرد اون فعالیت
تو سایت جادوگران
پرنده پر نمی زد
که بیاد بده ادامه
رول هاشو بی بهونه
فعالیت کنه اون
بکنه نقد پستاشون

شاعر : سوزانا هسلدن

♤♤
ببخشید دیگه اگه داغونه ،
ولی حق نوشتم دیگه


ویرایش شده توسط سوزانا هسلدن در تاریخ ۱۴۰۰/۱۱/۳۰ ۱۳:۵۶:۵۷

خواستن توانستن است.


پاسخ به: دفتر شعر هافلپاف
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰

ماتیلدا استیونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۷ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ یکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰
از زیر سایه ارباب
گروه:
مـاگـل
پیام: 15
آفلاین
خودمو میکنم معرفی
من هستم کلاه قاضی
آهای آهای بچه جون
من تشخیص میدم درونتو خیلی اسون
گریفندوریا شجاع و دلیرن
حتی شده باشه برای عزیز ترین کَساشونم میمیرن
هافلپافی های مهربون
نمیکنی مثل اونا پیدا تو زمین آسمون
ریونکلاوی ها باهوشن
همیشه دنبال کسب علم و دانشن
اسلیترین زیرک
همیشه هست دنبال قدرت
اینا هستن چهارتا گروه هاگوارتز
از من نترس بچه ی ناز
پ منو بکن بر سر
چون من کلاه قاضی دانا هستم
این بود تمام حرفام
تا سال بعد خدانگهدار








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.